اگر مشکلت تنها بودن است، اگر مشکلت حرف خانواده و فامیل است، اگر فکر می کنی به سنی رسیدهای که باید ازدواج کنی، اگر دوست دختر یا دوست پسر مناسب گیر نمی آوری یا آنهایی که پیدا می کنی آدمهای جالبی نیستند.
اگر مشکلت سکس و مسائل جنسی است، اگر عاشق بچه داشتنی، اگه دلت جشن عروسی می خواهد! اگر خانواده اذیتت می کنند و می خواهی مستقل بشوی، اگر اعتیاد داری، اگر یکی را می خواهی که خانه را تمیز کند و غذا بپزد، اگر یکی را می خواهی که کار کند و برایت لباس و ماشین و خانه بخرد، اگر دوست داری بروی شهر بزرگتر، اگر دنبال وام هستی، اگر حوصله ات سر رفته، اگر خوشی زده زیر دلت، اگر دانشگاهت تمام شده و سر کار می روی و دیگر نمی دانی چه کار کنی.
اگر عاشق یکی شدهای و نمی توانی توی شهر کوچک بدون ازدواج کردن با او باشی، اگر می خواهی سربازی ات کم بشود، اگر می خواهی او مال خودت باشد و با فرد دیگری نباشد. اگر فکر می کنی برای عروسی کردن دیر شده یا نگران حرف مردمی، اگر فکر می کنی بدون انسان دیگر، کامل نیستی.
چاره همه اینها که برشمردم ازدواج کردن نیست.
می توانی بروی با آنهایی که به این دلایل ازدواج کرده اند حرف بزنی و ببینی چقدر به هدف هایشان رسیده اند. مواظب باش از چاله در چاه نیفتی.
ازدواج، وظیفهی شما نیست بلکه یک انتخاب از بین صدها انتخاب در مسیر زندگی است و می توانم هزاران هزار دختر بااستعداد در شعر و هنر را نام ببرم که بعد ازدواج شعرشان افت کرد یا نابود شد، یا اینکه مثل فروغ و سیمین و پروین اعتصامی و… بعد طلاق توانستند به جایگاه واقعی شان برسند، یا اینکه مثل رابعه و قره العین در جوانی کشته شدند.
این پست نمی گوید که ازدواج نکنید بلکه می گوید به همین سادگی ها ازدواج نکنید و قدر زندگی تان را بدانید تا بتوانید در صورت ازدواج، زندگی دو نفره ای را تجربه کنید که لذتی مداوم و شادی ابدی باشد نه تحمل و صبر.
ازدواج، بلوغ فکری می خواهد که خیلی از ما هنوز نداریم یا اینکه طرف مقابلمان ندارد. دقت کنیم.
تازه بعد از ازدواج یادمان باشد که:
برای سرگرمی خودمان، برای نیاز به دوست داشتن کسی، برای سر به راه شدن همسر، برای تحکیم بنیان خانواده! برای حرف مادرشوهر و عمه و خاله، برای ادامهی نسل و ماندن نام و فامیل و تخم و ترکه مان، برای رفع تنهایی، برای انجام وظیفهی زنانه یا مردانه، برای نگذشتن سن بارداری، برای آمدن برکت به خانه، برای تنها نماندن بچهی اول و همبازی داشتن او! برای گرفتن یارانهی بیشتر، برای عملی کردن آرزوهای خودمان که در بچگی عملی نشده:
بچه تولید نکنیم.
بچه تولید نکنید.
ما بچهها اسباب بازی و عروسک و آدم آهنی نیستیم که برای دنیا آمدن ما اینقدر راحت تصمیم می گیرید، ما وسیله ی سرگرمی و عشق ورزیدن و… نیستیم. ما یک انسان مستقل هستیم!
بچه دار شدن علاوه بر بلوغ فکری و روحی حتی به بلوغ جسمی و اقتصادی هم نیازمند است. آن کس که دندان می دهد نان نمیدهد. نان با دو شیفت کار کردن و تا صبح سگ دو زدن در می آید.
و تازه اگر با آن همه تلاش نان هم در بیاید آن بچه نیاز به وقت و روح و … هم دارد و از همه مهم تر این سوال را باید پرسید که:
پس خودتان چه؟
بچه باید وقتی به دنیا بیاید که پدر و مادر بعد تولد او باز هم با یکدیگر سینما و کافه و مسافرت و… بروند. روابط جنسی شان کم نشود، عصبی نباشند و از هم فاصله نگیرند، به شغل و فعالیت های اجتماعی هیچ کدام لطمه نخورد، مواظب جسم و سلامتی و زیبایی خود بعد از بچه هم باشند، وقت برای کتاب خواندن و شعر گفتن و… داشته باشند و.
بچه داشتن حس خیلی قشنگی است. من هم دوست دارم! اما بچه همان چهار عدد کلیپ بامزهی داخل اینترنت و موبایل نیست. خیلی سخت است و خیلی تبعات دارد. اگر با همهی آنها آشنا هستید و برای مقابله با آنها آمادگی روانی و جسمی دارید و هدفتان از بچه دار شدن خودخواهیتان نیست اشکال ندارد. خیلی هم خوب.
فقط یادتان باشد در صورت عدم آمادگی، شما نه فقط به آن بچه که به جامعهای خیانت کردهاید که در آن کار، مسکن و … به اندازهی کافی وجود ندارد و به دنیا آمدن هر فرزند جدید، اقتصاد و شرایط اجتماعی را بدتر میکند.