همونطور که میدونین بعضی هواپیماهای پرواز بین المللی ردیف های ۹ تا ۱۱ نفره با راهروهای پهن داره حالا چرا اینو میگم:
وقتی وارد هواپیما شدم همینطور که نگاه میکردم که صندلیم رو پیدا کنم دیدم یه آقای جوون خوشتیپ و خوشگل و … آره و اینا، تو همون ردیف من ولی دور از من کنار پنجره سمت راست نشسته بود. سه نفر هم بین ما بودند و هیچ امید و توفیقی نبود…؟
منم تا اومدم سر جام بشینم چی دیدم! به به … دو تا جنتلمن فشن درجه یک ( تو اروپا اینجوری کمیابه احتمالا امریکایی بودن ) یکی اینطرف بنده و دیگری آنطرف … یه لحظه فکر کردم نکنه مُردم رفتم تو بهشت غلمان های سمت چپ و راست اومدن راهنمای کنن
خلاصه داستان رو کوتاه کنم از اونجایی که اگه حمل بر خودستایی نباشه من کلا آدم اجتماعی و خوش برخوردی هستم پیش خودم گفتم اینبار دیگه من سر صحبت روباز نمیکنم … یه چند ساعتی که گذشت دیدم نخیر… این دونفر انگار نه انگار که یه خانم خوشگل و خوشتیپ کنارشون نشسته…. ولی چون سفر ۹ ساعته بود نا امید نبودم … یه چرتی زدم البته بدون اینکه سرم به چپ و راست کج بشه؟
بازم خبری نشد …. ۳ ساعت به فرود پرواز بود که اونجا دوزاریم افتاد که احتمالا نه خوشگلم، نه خوشتیپم و نه جذاب … آخه لامصب ها مخ نمیزنین! گپ که میتونین بزنین ( قدر مرد های ایرانرو بدونین، عامل اعتماد به نفس و ضد افسردگی خانم ها هستن)
دیگه از خودم و خدا قهرم گرفته بود و قرار بود پیاده بشیم … اونی که سمت راست نشسته بود گفت خسته شدین مگه نه؟ تو دلم گفتم کوفت حالا میپرسی که داریم پیاده میشیم؟ طرف سمت چپی هم گفت به شما بیشتر سخت گذشت چون وسط نشسته بودین … به اونم تو دلم گفتم درد.
یهو جفتشون با هم از من پرسیدن شما مگه با هم نیستین؟ تا اومدم جواب بدم هر دو به هم گفتن نه!!… نگو آقایون گاگول فکر کردن من همراه اون یکی هستم… هر دو خندیدن و من گریه؟
البته کمی هم امیدوار که خدا رو شکر خیلی هم ظاهر ترسناکی ندارم فقط اینا زیادی نجیب بودند و ملاحظه گر که با متاهل ها گپ نمیزنن….
پ ن : تو یه همچین موقعیتی اول شرایط و همراهان رو شفاف سازی کنین که آش نخورده و دهن سوخته نشه؟