تغییر در ظاهری که سالهاست به آن عادت کردهایم کار راحتی نیست. پارسال در جایی خارج از ایران تصمیم گرفتم حالا که آشنای دور و برم نیست یک تغییر دکوراسیون اساسی در خودم ایجاد کنم.
بعد از مشاوره خودم رو سپردم به «مارکو» … نشستم و گفتم ببینم چه هنری داری! دروغ چرا، بعد از اینکه کارش تمام شد یک لحظه اشک به چشمانم آمد! حتی برای خودم غریب آمدم.
اما بهترین فرصت بود تا از همان چند روز آزادی استفاده کنم و با قیافهی جدیدم خو بگیرم اما سوال بزرگ ذهنم این بود: «با این قیافه به ایران برگردم؟» بحث خانواده و دوستان به کنار، فکر میکردم منی که همینطوری مشکل ظاهر و سن دارم، با این قیافهی تابلو چه عواقب شغلی در انتظارم خواهد بود. نهایتا با کمی تعدیل دل به دریا زدم و همانطوری برگشتم.
نتیجه برای من عالی بود، میبینم و حس میکنم که نگاه آدمها را یکی یکی عوض میکنم. مادر کمی متعجب نگاه کرد و با لبخندی پرسشگر اما مهربان گفت بد هم نیست که یکک جور فحش محسوب میشد. بالاخره در میان دوستان و هم کیشان بلافاصله قضیه مقبول افتاد، میگفتند به به و نیش من باز میشد.
اما در این چندسال گذشته، گاهی در مراودات کاری یا خصوصا در نمایشگاههای تجاری با افرادی در سطوح ارشد مدیریتی در شرکت های خصوصی مواجه میشوم که همان شرایط بالا را دارند، یعنی جدا از خوشپوشی محسوس، علائم کاملن نوینی (در مقیاس ایرانی!) در ظاهرشان هویداست، که مهمترینش هم میتواند آرایش مو و صورت باشد.