از حدود ۶۰۰ سال پیش، موج وسیعی از نویسندگان در ایتالیا، اسپانیا، فرانسه و انگلیس دست به تالیف قصههایی زدند که برای اولین بار موضوعش در باره افرادی بود که زهد و تقوای خشک مذهبی، نقشی در زندگی شان نداشت. داستان های طنزآلود و خاطرات مردان و زنان ماجراجو و شروری که برای فرار از فقر، حاضر به هر کاری بودند.
در این میان رابله دکتر و متفکر مذهبی فرانسه با آفریدن یک پدر و پسر عظیم الجثه که فقط می خوردند و می خندیدند و عملا به زمین و زمان می شاشیدند بهانه رندانه ایی پیدا کرد تا به هنکجی بنیادهای اساسی مسیحیت خشنی بپردازد که مخالفان را زنده زنده در آتش میسوزاند
مسیحیت قرون وسطی، تقاص گناه آدم و حوا را که از بهشت اخراج شده بودند بر دوش فرزندانشان افکند. از نظر کلیسای کاتولیک، بشر برای بازگشت به بهشت اولیه، حق نداشت از مادیات لذت ببرد. همه چیز میبایست در خدمت برگشتن به سمت خدا باشد. ادعایی که با واقعیت مسیحیت و کلیسا در تضاد بود چون ثروت، فساد و سواستفاده از قدرتِ مذهب، بیداد می کرد.
رابله برعکس فرهنگ مذهبی دوران خودش، با آفریدن دو هیولای دلقک مانند، بهانه ایی پیدا کرد که نگاه تمسخر آمیزش را متوجه فساد و دغلکاری کشیشان کلیساها بکند. رابله خودش فارغ التحصیل حوزه های علمیه بود و حمله به دانشگاه های مذهبی فرانسه را مدام مد نظر قرار می داد.
رابله، در داستانهایش به وصف زندگی روزمره مردم پرداخت. قهرمان اصلی داستانهای او دو غول خوش خوراک و خوش نوش هستند که فقط در بند عشق و لذت جنسی و شادی زمینی بودند.
رابله در بخشهای متوالی داستانش حتی ریشههای آبا و اجدادی اش را به مضحکه میگیرد. او اشرافیت، نجابت، اصل و نصب و خون پاک را وارونه میسازد. رابله ابه کمک طنز و هجو دنیای وارونه ایی می سازدکه ضد همه قرار و مدارهای سنت و عرف دورانش بود.
Gargantua and Pantagruel
Franfois Rigolot, Rabelais, Misogyny, and Christian Charity: Biblical Intertextuality and the Renaissance Crisis of Exemplarity
http://www.gutenberg.org/files/1200/1200-h/p1.htm