نزدیک به ۳۰۰ سال پیش، خانم Eliza Haywood در دنیای ادبی انگلیس، به شیوهٔ داستانهای عاشقانه، شخصیت زن جسور و عاشق پیشه ای به نام فانتامینا را خلق میکند.
فانتامینا سه بار شکل ظاهریاش را تغییر میدهد و در قالب سه زن مختلف نقش بازی میکند تا بتواند معشوق دلخواهش را برای خودش حفظ کند.
او دختر یک اشرافزاده شهرستانی است که در خانهٔ یک خانم مسن از اقوام خویش، در شهری بزرگ زندگی میکند. موقعیت مساعد مالی به او اجازه میدهد که در محافل و مراکزی که اشراف شهر، اوفات فراغت خود را سپری میکنند حضور داشته باشد.
فانتامینای موقر، شبی در تئاتر مرکزی شهر متوجه خانمهای شاد و جذابی میشود که با لوندی تمام توجه اکثر مردان سالن را به خود جلب کردهاند. مرد جوانی که فانتامینا یک بار در محفلی جدی با او گفتگوی کوتاهی کرده بود و از آن پس نظرش به سمت او جلب شده بود نیز در بین علاقهمندان به زنان درون تئاتر مرکزی شهر قرار دارد.
فانتامینا تصمیم میگیرد که در اولین فرصت به هیبت خانمهای شاد و لوند که در شهر دیده در بیاید تا بتواند از این راه جوان مورد علاقهاش را به خود جلب کند. یک شب در سالن شلوغ تئاتر مرکزی، فانتامینا در نقش زنهای آنچنانی، ولی جذابتر و شیکتر از بقیه، توجه اکثریت مردان و از جمله مرد دلخواهش را نیز معطوف خود میکند.
فانتامینا می تواند عشق و توجه مرد را به چنگ آورد. او ولی به قول نویسنده: « تدبیری می آفریند برای حفظ مرد مورد علاقه اش که هیچ زنی به فکرش نخواهد رسید»
قهرمان جسورِ داستان خانم الیزا هیوود، اصلا به معشوقش فرصت نمیدهد که رابطهٔ آتشین شان سرد گردد و پیش از آنکه مرد دلخواهش هوس آغاز رابطه با زن دیگری را در سر بپروراند، خود را به هیبت زن جذاب جدیدی در می آورد و او را اغوا میکند.
فانتامینا در حقیقت زن خیانتکاری نیست چون همیشه پایبند به تنها مرد دلخواهش میماند. اعمال او فقط برای نگهداری عشقی است که به او تعلق دارد. فانتامینا در حین اجرای تدبیرش، به زنانی که تسلیم وضعیت پر از اجحاف مردانه میشوند اعلام میکند که برای حفظ معشوق خود باید دست به هرکاری بزنند »
داستان فانتامینا در ظاهر به یک رویای سکسی زنانه شبیه است ولی در اصل هم به نحوه رفتار مردان متمول و اشراف شهر اعتراض می کند و هم رفتار تسلیم طلبانه زنها را به زیر سوال میبرد. فانتامینا بیشتر از همه از رفتار خنثی زنان شکایت میکند که تنها وسیله سنتی شان برای نگهداری یک رابطه چیزی نیست جز: «اشک و گله، ناله و زاری و اداهای شبیه آن»
این قهرمان داستانهای عشقی قرن 18 میلادی بر عکسِ رسمِ روزگار، منتظر شاهزاده سوار بر اسب سفید نیست تا او را از چنگال تنهایی نجات دهد. فانتامینا به خودش اجازه می دهد که با تدبیر مستقل و متفاوت، معشوقش را هر طور شده حفظ کند.
Eliza Haywood,Fantomina: Or, Love in a Maze
theselastwords.files.wordpress.com/…/fantomina–presentation