شب سال نو میلادی، میزبانِ دوستان همیشگی بودم. به همین خاطر به نظرم رسید که یک اعتراف خصوصی نسبت به رفتار خودم را در جمع بیان کنم. شاید این تصمیم زیاد بی ربط نباشد چون بخش قابل توجهی از تاریخ مسیحیت توام با مراسم اعتراف مسیحیان در برابر کشیشان بوده است.
از چند روز قبل، اتفاقات غیرمنتظره ایی افتاده بود که منجر به واکنش های کمابیش احمقانه من شد. از آن نوع ندانم کاری ها که فقط بعد از بیرون آمدن از لحظه بحرانی، متوجه اش می شویم.
برایم به وضوح ثابت شد نقطه کوری در شخصیت و شعورم وجود دارد که اجازه نمی دهد در لحظه اتفاق یک ماجرا، تصمیم درست بگیرم. همیشه از این ضعفی که در وجودم هست ضربه می خورم یا به دیگران ندانسته، صدمه می زنم.
یقین دارم این مشکل، باز هم ایجاد خواهد شد و به همین خاطر، پیشاپیش، خودم را برای همه رفتارهای ناشی از کوته بینی های ذاتی ام، که همیشه خواهم داشت بخشیدم. با این کار، لبخندی هم بر صورتم نشست که به بخشیدن همه آنهایی ختم شد که شاید نقاط کور شخصی شان، ناخواسته باعث دلگیری و دشواری ام شده بودند.
وقتی متوجه شدم مهمانان دارند بساط یک بلندگوی ساده کریوکی خانگی یا همان آواز خواندن با موسیقی ترانه ها را می چینند کلا از یادم رفت که گاهی بیشعور هم می شوم . کریوکی فوق، جدیدا به گردهم آیی های دوستانه ما اضافه شده که تفریح ساده و به طور غیرمنتظره ایی با مره است.
من هم به صف خوانندگان پیوستم و یک ترانه انگلیسی را به شکل فجیع ولی خنده دار برای مهمانان اجرا کردم. بار دوم، وقتی همان ترانه به صورت کامل توسط یکی از مهمانان خوانده شد آن را فقط کمی همراهی کردم. سال نو را با این قول شروع می کنم که تا سر حد امکان، مواظب آن لحظات مسموم باشم.
سال نو مبارک