به طور کلی دو نوع خداباوری در سیاره ما وجود دارد. اولی، پرستش خدایی است که خالق جهان است و هر لحظه مشغول هدایت و تاثیرگذاری بر اعمال هستی است. این نوع اعتقاد به خدا « تئیسم» نام دارد.
خداباوری نوع دوم «دئیسم » است. این خدا بعد از خلق جهان، آن را به حال خود قرار می دهد چون هستی که خلق کرده مثل ساعت منظم و خودگردان است.
اعتقاد « دئیسم» به خدایی که «فقط » خالق هستی است در اوج انقلاب علمی اروپا در اواسط قرن ۱۷ میلادی در انگلیس، فرانسه و آلمان گسترش یافت.
رشد شیوه خداباوری دئیسم در اروپا، از طرفی به خاطر فساد گسترده ای بود که در دربار مسیحیت و کشیشانش ایجاد شده بود. از طرف دیگر ناشی از عصر روشنگری و کنجکاوی های علمی قرن های ۱۷ و ۱۸ بود.
نظریات نیوتون نیز انگیزه بخش این نوع خداباوری بود چون وی جهان را مثل یک ماشین خودکار، یک ساعت منظم و بی نقص و همیشه کوک شده ترسیم می کرد. دئیست ها معتقد به خدایی بودند که به بشر « منطق» داده است و بشر به کمک این استعداد خدادادی، قادر است روز به روز، اطلاع دقیق تری از نظم خدا پیدا کند و آنها را برای زندگی به کار بندد.
در حقیقت، دئیسم اولین قدم برای فاصله گیری از خدای کنترل کننده ای بود که سرنوشت بشر را از پیش رقم می زد. دئیسم بر این باور است که بشر می تواند به شناخت و کنترل وضعیت خودش برسد.
در حوالی همان دوران، دایرالمعارف ها ساخته شد و قراری بین دانشمندان سراسر اروپا و حتی امریکا نهاده شد که تحقیقات موفق هر نقطه، به سایر مراکزعلمی ارسال شود. همه این قدم ها توسط دانشمندان مذهبی در دانشگاه های مذهبی برداشته می شد. بشر آگاهتر شده در دوران روشنگری، به این درک رسید که دنیا نه با خرافات و معجزه بلکه بر اساس قوانین طبیعی که خدا مقرر کرده است می چرخد.
دئیسم با وجود آنکه بعدها زمینه های ایجاد آتئیسم یا بی خدایی را در فرهنگ اروپا افزایش داد ولی کاملا با بی خدایی و حتی شک و تردید در باره وجود خدا یعنی اگنوستیک، فرق دارد.
Deism
Theism
Agnostic