۳۴ ساله‌ای. مجرد و بدون بچه؟ مشکل چیه

قلبم می گیره از اینکه یک زمستون دیگه رو باید تنها بگذرونم. من هیچ نقشه ای از قبل نریختم که زندگی ام اینطوری پیش بره

من امید به یافتن مردی که بتونم باهاش یه زندگی معمولی تشکیل بدهم را همیشه در نظر گرفتم. کوتاهی هم نکردم. اما مدتی هست یک سئوال توی ذهنم تکرار میشه که چرا یک رابطه طولانی و توام با تعهد نصیبم نشد. این سئوال رو از دیگران هم می شنوم.

حالا هم که درون یک قهوه خانه کنار یک مرد نشسته ام که اولین قرار ملاقات با هم گذاشتیم خیلی زود با این کنجکاوی اش مواجه می شوم که « هم جذابی و هم با هوش پس چرا مجردی هنوز؟»

من چون کم کم عادت کرده ام به این سئوال ها، سعی می کنم واکنش خاصی نشان ندهم و در صورت ممکن موضوع حرف را عوض کنم ولی کاش می توانستم به این مرد دوست داشتنی و مهربان که به نظر می رسد صمیمانه نگران من است حرف دلم را بزنم.

اما واقعا چطور می توانم به او بگویم تنها دلیلی که مرا مثل خیلی از همسن و سال هایم به روابط تلخ و طلاق و زندگی سرد زیر یک سقف با فردی که دوستش ندارم نرسانده این است که از نوجوانی فهمیدم سراسیمه و نسنجیده وارد یک رابطه نشوم.

چطور به او توضیح دهم با وجود آنکه همه این سالها مشغول درس و کار کردن بودم اما همیشه به فکر ازدواج و تشکیل خانواده هم بوده ام.

اصلا چطور به او بگویم که حالم در مجموع خوب است و در مرحله ای از زندگی هستم که به گذشته و یا آینده یا توقعاتی که دیگران از من دارند فکر نمی کنم. که آرام و راحت هستم ولی در عین حال همچنان قلبم برای عشق و تعهد و داشتن همسر و شریک زندگی می تپد.

نمی توانم به او بگویم که همه امور زندگی و مسیرش، دست خودم نیست. من واقعا می خواهم عاشق یکی باشم و یکی هم مرا از میان بقیه انتخاب کند. من می خواهم به او بگویم که شاید قادر به کنترل تصمیمات زندگی خودم هستم. شغل و تحصیلات و رفتارم را تعیین کنم. من حتی می توانم به یک مرد به شکل یکطرفه دل ببندم ولی بقیه اش از عهده من خارج است.

کاش به این مرد که روبرویم در کافه نشسته و خوش قلب و صبور و دوست داشتنی به نظر می رسد بگویم که خیلی هم طبیعی است که تصور کند من آدم سردی هستم یا زنی هستم که از تعهد فرار می کنم یا بیش از حد درگیر  پول درآوردن و زندگی شغلی ام هستم. شاید حتی فکر کند که من آدم وسواسی هستم یا مغرور و دنبال یک آدم صد در صد کامل می گردم.

من دوست داشتم فرصتی پیش بیایدتا آرام توضیح دهم که واقعا آدم ساده و عاشق پیشه ایی هستم. که برای من محبت و مهربانی خیلی اساسی است. ولی …

دنیا خیلی عوض شده است. آدم ها عجول شده اند. همه با شتاب هر چه بیشتر می خواهند از هر باغی گلی بچینند و بروند. این مختص مردان یا زنان نیست. این یک موج عمومی است. برای همین واقعا نمی دانم. برای همین در باره رفتارشان قضاوت نمی کنم. فقط می دانم که من یک زن معمولی هستم و در بهترین حالت شعور و احساس و تعهد برای یک عشق.

 

Photo by rawpixel on Unsplash

Written By