می دانم اواسط دهه 60 و سیزده سالگی ام بود که با محسن، همکلاسی آن روزگار، دستگاه تی سون معروف و سنگین را از دوستش به قیمت چند پول تو جیبی ماهانه، زیر ترس گیر کمیته افتادن و شلاق به خانه بردیم.
پول توجیبی که چه عرض کنم؟ بچه پولدار نبودیم که مقرری ماهانه در جیب مان باشد. پدری کارگر که درآمدش برای رزق روزانه خانواده اش کافی نبود و اصلا آداب پول توجیبی در خانواده ما به کل بی معنی بود، اوج درآمد نسل ما دهه پنجاهی ها، شاگردی در حقیرترین کارگاه ها در تابستان های دوران جنگ بود. فرفره فروشی و بساط خرت و پرت های ارزان و اشغال، سرگرمی روزهای داغ تعطیلی سه ماهه بود. گاهی نیز پول توجیبی، عملا، کف رفتن چندرغاز از جیب مندرس پدر بود.
دستگاه تی سون را به زحمت به تلویزیون توشیبای چهارده اینچ سیاه و سفید وصلش کردیم. سه فیلم هم در کنار دستگاه گذاشته بودیم، شعله و رقص « بسنتی » و یکی از فیلمفارسی های معروف و سومی هم فیلمی از دنیای پورن.
برای شروع جرات دیدن پورن را نداشتیم. فیلم «شعله» را سیر دیدیم و بعد هم بخش هایی از فیلم فارسی را دیدیم که هیچ چیزی از آن را به یاد ندارم. بعد از آن بود که با دلهره، فیلم پورن را درون دستگاه چپاندیم. تا دستگاه فیلم را به درون خود بکشد و نوار در ویدیو بپیچد و تصویر بر صفحه کوچک تلویزیون بیفتد هزاربار سرخ و سفید شدیم .
فیلم چرخید و صدای آه و ناله فضای اتاق را پر کرد، تصویر همچنان سیاه بود و من و محسن حسابی کف کرده بودیم ولی فقط سیاهی ادامه یافت و صداها… تلاش ما برای دیدن فیلم به جایی نرسید. محسن برای خوردن ناهار به خانه شان رفت و من سرگرم رفع اشکال فیلم شدم.
نوارهای « تی سون » در زیر لبه بالایی زائده ای داشت که نوار زیر آن رفته بود و من بی حضور دوستم اولین پلان های دنیایی که هنوز برایم ناشناخته بود را دیدم . مرد و زن عریان ( گمانم فیلم آلمانی بود با آن دیالوگ های زمخت و عجیب ) روی هم می غلتیدند و باز و بسته می شدند و فرو می شد و جیغ و ناله فضا را پر می ساخت.
سوپرستارهای پورن آن زمان را یادم هست که پرمو بودند، انگار پشم و مو بخشی از زیبایی شناسی اندام و بدن بازیگران را می ساخت، یادم بود که چیزی به قول شاعر معروف نظامی جای سم آهوی در برف ندیدم و انبوهی از پشم و مو لای پای زن را پر کرده بود و مرد کیرش ( آن روزها هنوز گفتن این واژه سخت بود برای مان ) را همانجاها فرو می کرد و زن جیغ می کشید و ناله می کرد ( نمی فهمیدم درد می کشید یا لذت می برد؟ ).
من هم پای تصویر شگرف و سیاه و سفید و نامفهوم، موهای تنم سیخ شده بود و بی تحریک، بیشتر در کشف این جهان جدید بودم. محسن که آمد ساعتی از فیلم را شتابزده و بی حرف دیدیم و دستگاه را در پتویی پیچیدیم و به صاحبش رساندیم. هیچ وقت هم نخواستیم یا نتوانستیم درباره اش حرفی بزنیم. سال ها بعد، در حین پورن دیدن، کمتر ذوق زده و کنجکاوِ کشف جهانی که نمی شناختم می شدم و برایم جذابیت جنسی اش جالب شده بود.