شوهری که هر لحظه همسرش را چک می کرد

دو سه سال پيش يك خانمی بيمار من بود كه شوهرش بقول خودش خیلی حساس بود. حين جراحی و وسط خون و خونريزی، آقا زنگ مي زد تا همسرش رو چك كنه و مطمئن بشه كه اومده مطب و جای ديگه ای نرفته. خانم منشی توضيح می داد الان بيمار هزار تا وسيله داخل دهنش هست و خطرناكه كه صحبت كنه.

maxresdefault-1

خواهش می كرد كه آقا صبر كنند تا بخيه بيمار زده بشه بعد صحبت كنه، اما آقا قبول نمی كرد. از اون بدتر خودِ خانمه بود كه با چشم های گشاد شده از ترس، گوشی رو می قاپيد و حرف می زد. بعد هم توجيه مي كرد: «خوب مردِ ديگه. حق داره»

دو سه جلسه اول پیش خودم فکر کردم خوب زن راضی، مرد راضی. به من چه كه دخالت كنم. مگه من روانپزشك يا مشاور خانواده هستم؟ يا كسی از من كمك خواسته؟

تا اينكه آقا ديدن انگار ديوونه بازی در آوردن راحت هست و فكر كرد همه عينِ زنش بايد ازش بترسن. كار رو به جای رسوند كه يك روز حين عمل، تقاضا كرد كه من می خوام با دكتر حرف بزنم. من از كجا بدونم كه زنم راست ميگه و اونجا مطب هست؟

من نمی دونم به نظر این آقا نرسید يك نفر ديگه جای من خودش رو معرفي كنه؟ مشخص بود فقط مي خواد زور بگه و اذيت كنه. حالا حساب كنيد وسط جراحی دندان، اعصاب خرد، بقيه پشت در منتظر كه سر وقتشون بيان تو، اون وقت من بيمار رو ول كنم بيام گواهی حضور و غیاب بدم خدمت آقا.

خانم منشی هر چه با ادب باهاش حرف زد فايده نكرد. اون آقا يك كلمه زشتی هم راجع به من به كار برده بود. گفته بود اگه اين …  صحبت نكنه پا ميشم ميام ميزنمش، گوشی رو گرفتم و رفتم تو اتاق ديگه:

الو! امرتون؟

اونجا كجاست خانم؟

اينجا خرابخونه است قربان.

يعني چی!؟ شما كی هستيد؟

خودتون كه فرموده بوديد من چكاره هستم. من رئيس اينجام با اجازتون.

گوشی رو بدين زنم!

زنت الان مشتری داره. نميتونم اجازه بدم وسط كارش بياد.

***

پريروز بعد از چند سال، خانمه مراجعه كرد. معذرت خواهی كردم و گفتم نميتونم بخاطر اخلاق شوهرش شما رو بپذیرم . جواب داد كه خيال تون راحت باشه! من نميدونم شما به شوهرم چی گفتين ولی از وقتی نصيحتش! كرديد خيلی خودش رو اصلاح كرده. ديگه من رو خيلی كم چك می كنه. يك احترام خاصی هم برای شما قائله

More from یلدا صادقی
عمو اسدالله و لذت کشف معما
بعضی انسانها نمی توانند هيجان خود را بعد از كشف معما كنترل...
Read More