فرق انزوا و خلوت شخصی

2013-10-17-byronesque201240x58flatcopy

تنهایی، گوشه گیری و برگزیدن زندگی مجردی از اوائل قرن بیستم تاکنون مدام در حال افزایش است. می گویند بخش بزرگی از این تغییرات، ناشی از شیوه کار و معیشت دوران ما است. وقتی که کشاورزی و روستانشینی حرف اول را می زد آدمها در واحدهای بزرگ فامیلی با هم زندگی می‌کردند و در حال تماس بودند. ازدواج ها فامیلی بود و از طریق همکاری فامیلی، کشت و برداشت صورت می گرفت.

از 200 سال پیش، جمعیت اصلی روستاها به شهرهای بزرگ و صنعتی آمدند تا در کارخانه ها و ادارات کار کنند. در این دوران خانواده کوچک قدرت تطبیق بیشتری نسبت به خانواده بزرگ دوران کشاورزی داشت.

از طی 50 سال گذشته با جهانی شدن اقتصاد، انواع جدیدی از شغل و معیشت ایجاد شد که در اتاقک های کوچک تک نفره درون ادارات، بازدهی بیشتری داشت. افراد از شغل تمام وقت کمتری برخوردار شدند و مدام می بایست تغییر شغل و محل سکونت بدهند.

اقتصاد جدید جهان از تنها شدن مردم سود بیشتری می برد. شغل های نیمه وقت و بدون منافع و بیمه، دیگر قادر به ایجاد و حفظ خانواده نیست و افراد به ناگزیر به سمت انزوا و تنها ماندن سوق داده می شوند.

«هانا آرنت از اولین نظریه پردازان قرن بیستم بود که به افزایش ناگوار تنهایی و انزوای بشر توجه نشان داد. به نظر او و در تعریف ساده، «انزوا» به معنای فقدان رابطه میان فرد و جامعه است. او معتقد است انزوا و تنهایی، به خاطر مدیریت بد یک جامعه، به شهروندان آن تحمیل می شود.»

وی معتقد بود انزوا با «تنهایی» فرق دارد. ازنظر او، انزوای بشر و فاصله گرفتنش از اجتماع ناشی از مدیریت نادرست سیاسی است. حکومت‌های که به رای مردم احترامی قائل نیستند با نابود کردن فضای عمومی و بها ندادن به حق ابراز وجود شهروندان، افراد را به انزوا سوق می دهند.

وقتی تصمیمات بدون حضور واقعی افراد اجتماع صورت بگیرد افراد به مشارکت و بهبود اوضاع بی علاقه می شوند. تنهایی به تعبیری دیگر، نا امیدی بیشتر به بهبود اوضاع است.

جوامعی که افراد را به انزوا و بعد به تنهایی می کشانند برای بعضی افراد، راه دیگری جز منفرد و مجزا بودن نمی گذارند. به نظر هانا آرنت، یکی از راه حل های اساسی برای برون رفت از مسیر هر لحظه تنها تر شونده  این است که بتوانند انزوا و تنهایی را تبدیل به یک آشتی زیبا با خود بکنند.

یک فرد که تنهایی خودساخته را تجربه می کند محتاج به یک جمع بزرگ از دوستان نیست تا اگر برایش مهیا نبود احساس انزوا بکند. این نوع افراد تنهایی خودشان را مطبوع می سازند چون از تنها بودن احساس شرم و یا نگرانی نمی کنند. انها از اوقات خویش در تنهایی، لذت می برند.

از نظر هانا آرنت، وقتی آگاهانه بی نیاز از جمع می شویم همیشه در حضور دیگران خلاق و مثبت هستیم. این نوع تنهایی می تواند فضای لازم برای رشد ایده ها را در اختیار ما قرار دهد. ما را به طور حقیقی با مردم پیوند دهد چون می‌توانیم در فضای خصوصی خود فکر کنیم، آسوده باشیم و به تفکر، تجربه و آزمایش مشغول شویم.

https://www.academia.edu/418952/Solitude_and_the_Activity_of_Thinking

https://www.quora.com/What-is-the-difference-between-solitude-and-loneliness

Image source
http://www.huffingtonpost.com/2013/10/18/dan-witz_n_4115424.html

More from مانا دهقان
فروید: چگونه زندگی ملال آور را تحمل کنیم
زیگموند فروید دریکی از کتاب‌هایش، «تمدن و ملالت‌های آن» می‌گوید: متمدن شدن...
Read More