قبل از اینکه جرج بوش از این جمله معروف در انتخابات ریاست جمهوری اش استفاده کند یک شعار دوست داشتنی و مثبت در ایالت تکزاس بود. ماجرای ان هم بر می گردد به سال 1985، وقتی که معلوم شد حتی افزایش هزینه نظافتِ جاده ها و بزرگراه های تکزاس به 20 میلیون دلار، هنوز نتیجه خوبی عاید استان نساخت.
بررسی دقیق تر ماجرا نشان داد که افراد بین 18 تا 35 ساله کشاورز و کارگر که معمولا با وانت های شخصی در جاده های استان تردد می کنند بیشترین ایجاد کننده آشغال ها در مسیر روزانه شان هستند. بعد از مدتی مشورت و دریافت پیشنهاد برای ایجاد راه حل، به این نتیجه رسیدند که مردان جوان تکزاسی، حق طبیعی خود می بینند که سلطان مسیر رانندگی شان باشند چون مالیاتش را هم برای جاده و وانت و بنزین پرداخت کرده اند.
مسئولین متوجه شدند که با تنبیه و تهدید و حتی تقاضای محترمانه نمی توانند تفکر و توقع راننده های بین جاده ها را تغییر دهند. راه حل خارق العاده و هوشمندانه ای در برابرشان قرار گرفت که با طر فکر و شخصیت و هویت همه تکزاس منطبق بود. تابلوهای بسیار ساده و قابل روئیتی درست شد که فقط بر روی آن بازیگوشانه نوشته بود « با دم شیر تکزاس بازی نکن»
شعار ساده Don’t Mess With Texas بر روی احساس و منطق فرهنگی و ملی رانندگان استان تکزاس تاثیر گذاشت. رانندگانی که فکر می کردند این حق خدا داده شان است که بخورند و بپاشند و کوچکترین احساس ناراحتی از پرت کردن آشعال به اطراف جاده ها نداشته باشند. آمار پس از این همه سال، نشان می دهد که جاده های تکزاس 72 درصد تمیزتر از قبل است.
بخشی از مقاله
The Rational Case for Emotions By Hunter Maats, Katie O’Brien