تقریباً چند روز دیگر، دو ماه می شود که برای یکی ازشهرک های کرج تقاضای یک خط تلفن دادیم و چند روز بعد، حتی شماره تلفنش را نوشتند و دادند به ما. اما هر چند روز یک بار پیامی می فرستند که آدرس شناخته نشده و برای پیگیری، با فلان شماره تماس بگیرید یا بیایید و …
بعد از چند بار مراجعه، هنوز مأمور مورد نظر نتوانسته است آدرس را پیدا کند. البته، آدرس واحدهای دیگر در طبقات دیگر را پیدا کرده است، اما در راه پله ها گم می شود و واحد ما را پیدا نمی کند. از چند نفر پرس و جو کردیم، تازه فهمیدیم که: «ای بابا، اینا شیرینی می خوان! بهشون یه شیرینی بده، وصل می کنن» با دوست دیگری صحبت کردیم، گفت: «نری بحث کنی ها، اینا شیرینی می خوان! وگرنه لج می کنن حالا حالاها از تلفن خبری نیست.»
من اهل «شیرینی» دادن نیستم، وقتی در کنکور شرکت کردم، با رتبۀ ۳۶۴ از گزینش رد شدم، همه گفتند چند نفر در سازمان سنجش هستند که اگر «شیرینی» بدهم، قبولم می کنند، گفتم بیست سال هم طول بکشد، امتحان می دهم تا مجبور شوند قبولم کنند. سه سال دیگر، پشت سر هم امتحان کنکور دادم تا سال سوم با رتبۀ ۳۰۱ قبول شدم.
حالا بیایم برای یک خط تلفن ۵۰ هزار تومنی «شیرینی» بدهم؟ تازه، برای این کار چقدر باید شیرینی بدهی که شأن «قناد» هم حفظ شود؟! یکی دیگر گفت:«خب یه بابایی هم هست، پیمانکار مخابراته، بگی فلانی منو فرستاده، برات درست می کنه، گفتم:«جدی؟ چه خوب! چرا زودتر نمی گی پس؟» گفت: «آخه اونم «شیرینی» می خواد!» گفتم: «مثلا چقدر؟» گفت: «۲۰ هزار تومن»
خدایی، با این همه بده بستان برای حتی کارهای کم ارزش و بسیار ساده، مردم یا باید قنادی کنند، یا شیرینی تناول بفرمایند، آن وقت انتظار دارید آمار بیماری ها روز به روز افزایش پیدا نکند؟ از قدیم گفته اند قند و شیرینی، سمّ سفید هستند و مهلک. از همه جالب تر هم پذیرش مردم است که راحت می گویند باید «شیرینی» بدهی. امیدوارم قبل از اینکه همه کشور مرض قند بگیرند، به حقِ پنج تن آل عبا، هر چه زودتر یک راه بهتر برای کار و بار عمومی مردم مد شود.