مارینا رابینسون در مقالهی « چگونه مغز ما می پذیرد به یک نفر عشق بورزد» در همان پاراگراف اول به همهی کسانی که تیر عشق به قلبشان اصابت کرده است میگوید باید مراقب باشند چون دچار توهم گشتهاند؛ البته توهمی که مغز بدوی مان برای تکرار نسل بشر، ایجاد کرده است.
از دوران انسان اولیه، دستورات شیمیایی درون مغز به بشر فرصت داد برای بقا و «تولید مثل» زوجها را وادارد به هم دل ببندند تا با وجود انواع ازخودگذشتگی ها، نه تنها سریع به سمت فرزندآوری کشیده شوند بلکه وادار شوند تا زمان ثمر نشاندن فرزند در کنار هم ماندگار باشند.
از ۱۴ هزار سال پیش، تمدن و تحولاتش باعث پیدایش لایهی تازهتری از شعور در مغز ما گشته است. از آن پس بشر دو نوع فرمان را تبعیت می کند.
بخش غریزی به او می گوید عشق بورز، غرق شو در معشوق و سریع با هر ریسک ممکن، بچه دار شو … اما راه حلی که مغز منطقی برای زوج ها مطرح می کند در حقیقت تکرار معکوس فرمانی است که مغز بدوی برای عشق صادر میکند.
مغز انسان معاصر نمی تواند فقط با شعله های سرکش عشق و هوس پایدار بماند. انسان معاصر ناگزیر است به عاطفه و احساس و توجه مداوم شریکش تکیه کند. تماسهای سادهی فیزیکی و نوازشهای کوتاه در طول روز از جمله آنها است. زوجهایی که همدیگر را دوست دارند، باید بدون وقفه به هم ابراز علاقه کنند.
خانم رابینسون حتی توصیه می کند: «زوجی که با عشق و علاقه خواهان پایداری رابطهای همیشگی است، قبل از هر چیز باید فقط به فعالیتهای آتشین جنسی بهای زیاد ندهند»
فعالیت جنسی شدید تحریک کننده مغز بدوی انسان است و عشق شدید جنسی اجداد شکارچی ما … آنها هر بهار یا هر چند سال طبیعتا از هم دلسرد می شدند و دنبال شعله عشقی تازه بودند.
خانم رابینسون می گوید ما این دلسردی را همچنان می توانیم در سردی رفتار و بیعلاقگی، در فردای یک شب پر از حرارت و شور جنسی بینیم.
Marnia Robinson How to Trick Your Brain into Liking Sex With Only One Person
www.alternet.org/story/148430/how_to_trick_your_brain_into_liking_sex_with_only_one_person/?page=2