ازدواج سیاه و سفید، کبود یا گلبهی

Częstochowa, Poland 1964
Elliott Erwitt – Częstochowa, Poland 1964

وقتی بیست سالم بود یک مورد دواج سیاه و قانونی داشتم و خیال می‌کردم چون همه چیز قانونی انجام شده بقیه‌ی امور نیز باید طبق قانون پیش برود. مثلن وقتی همسرم را دیدم که در میدان کاج به کون یک خانم خیره شده به طور قانونی تمام ظرف‌های آرکوپال را شکاندم. دو ماه بعد که با دوستش مشغول مشاعره‌ی قانونی بودیم با زبان بی زبانی دوستش را بیرون کرد و بطور قانونی تمام مجسمه‌هایم را خرد کرد.

همه چیز قانونی بود. تا وقتی‌که چشم باز کردیم و دیدیم همه چیز خانه‌مان بطور قانونی شکسته و چهارتا دیوار دورمان را فرا گرفته و فهمیدیم باید بطور قانونی همه چیز را تمام کرده و طلاق قانونی اتخاذ کنیم. چهار سال بعد در خارج از ایران مثل فیلم‌های هندی دوباره به هم رسیدیم و تصمیم به ازدواج سفید و غیرقانونی گرفتیم.

در ماه اول وقتی یک دختر ایتالیایی بیکینی‌اش را درآورد و سینه‌های گردش ساحل را درنوردید، مورد سفید من چشم‌هایش تا به تا شد و ظرف‌های سفالی ازدواج سفیدمان شکست. در شش ماه دوم وقتی یک دم باریک فرانسوی پیشنهاد عکاسی کردن به من داد، مورد سفید من دو تا صندلی را خرد کرد. رسمن در معرض خطر جانی بودیم. وقتی همدیگر را می‌بوسیدیم مثل هیولاها از فاصله‌ی دو سانتی به هم می‌نگریستیم و تقریبن از هم می‌ترسیدیم. و چون آدم‌های عاقلی بودیم بالاخره به این نتیجه رسیدیم تا کارمان به بمب گذاری در شورت هم نرسیده از هم جدا شویم.

عزیزان من ازدواج، سیاه و سفید ندارد. وقتی دو تا روانی هستید حتا در یک دوستی کبود هم دخل هم را می‌آورید. این روشنفکربازی‌های ازدواج سفید را بگذارید در کوزه‌های قشنگتان و اگر روانی و ناسازگار هستید حداقل آدم‌تان را از بین خنگ‌ها، احمق‌ها، ساده‌ها، مهربان‌ها با روح و روان سالم انتخاب کنید. دنیا دو روز است. یک رابطه‌ی گلبهی هم جواب می‌دهد گاهی… سلامت باشید.

نوشین زرگری

More from نوشین زرگری
مهناز افشار کپی کاریکاتورگونه‌ای از گوگوش
دهها سال هاست که با احساس و انرژی زیاد صحبت کردن محدود شده است...
Read More