یادم میآید دوره دبیرستان را با تلخی با به پایان رساندم. از ماجرای دستگیری به دلیل رابطهای که با دختری داشتم تا تجدیدی و سکته پدربزرگ و بازداشتهای گاه و بیگاه به جرم مستی و شلاق خوردنها و آخر سر هم اعدام دوستم. سال دوم دبیرستان پر بود از دوندگیها و سگ دو زدنهای نافرجام که به همراه پدر و خواهرِ دوستم برای نجات او از اعدام داشتیم.
دیدن فیلم علیرضا امینی داغ دلم را تازه کرد، باز حالم خراب شد و تمام راه را از سینما تا خانه با سیگار گریه کردم. فیلم جدید امینی «انتهای خیابان هشتم» داستان سه روز از زندگی یک خانواده است که مجبورند در یک فرصت بسیار کوتاه، پول زیادی برای گرفتن رضایت از خانواده مقتول فراهم کنند.
سه روزی که زندگی و سرنوشت شخصیت های اصلی فیلم را تغییر داد. نیلوفر (با بازی ترانه علیدوستی) تسلیمِ تن فروشی و کلیه فروشی شد. موسی (با بازی حامد بهداد) راضی به تاخت زدن فرزندش با یک اسب شد و روانِ بهرام (با بازی صابر ابر) به جنون کشید.
بازی های خوب، چاله چولههای فیلم را کمابیش میپوشاند ولی فیلم نقطه ضعفهای بسیاری داشت که هم به سانسور فیلم و هم فیلمنامه ضعیفش برمی گردد. اما هرچه که بود بازتاب واقعیت ناگواری به نام اعدام را تصویر کرد. تصوری که کام هر انسانی را تلخ میکند و یادمان میاندازد که کجا و در چه بستری، با آرامش سربر بالین میگذاریم.
علیرضا امینی با دوربین روی شانه فیلمبردارش در «انتهای خیابان هشتم»، بیننده های فیلمش را به ضیافتی تلخ در بن بست زندانها، داگاهها و کانونهای اصلاح و تربیت دعوت میکند.
در این فکر هستم که چطور می شود به خاطر ارتکابِ قتل، یک مجرم به اشد مجازات محکوم شود و با همان حکم، بازماندگان مقتول، تبدیل به قاتل شوند؟ ولی اگر حرمت حقِ حیات در قوانین قضایی رعایت شود شاید بتوان امیدوار بود که با پذیرش و تثبیتِ « آدم کشی به هر دلیلی ممنوع»، شاهد گسترشِ حرمتِ و منزلت انسانها در جامعه نیز نائل گردیم.
در این باور شیرین غوطه می خوردم که شاید انسان در محیط تازه ای پرورش می یابد که آدم کشی به هر دلیلی منسوخ گشته است. این می تواند همچون موج ساخته شده از پرتاپ سنگی باشد در مرداب انتقام و جنایت… شاید از این طریق، نسلِ اعدام ندیده و نشنیده، قادر باشد تمایل کمتری برای نیات مرگبار پیدا کند.
جواب صریح و علمی در برابر بهت غمگین خودم بعد از دیدن فیلم نداشتم. ولی با تمام وجود شاهد هستم که قانون اعدام به جز تکرار و افزایشِ حس قربانی شدن و انتقام گرفتن در پی نخواهد داشت. من می بینم با وجود انکه هر هفته در سرزمین من انسان ها را اعدام می کنند ولی از نیات جنایت کارانه، ناهنجاری ها و بزهکاری ها کاسته نشده است؟
طعم تلخ فیلم، مرا متوجه کسانی کرد که می گویند فیلم های غمگین و سیاه تماشا نکنیم. از آنها می پرسم چه برنامه دیگری برای اوقات فراغتم دارم؟ گزینههای زیادی برای انتخاب سرگرمی بر روی میز نیست. تمام سال هم که نمیشود نشئه کرد و به یکجا خیره شد یا مست کرد و تلو تلو خورد و بد و بیراه گفت.
https://youtu.be/2JkYVvclBck?t=14s
ویرایش و نشر مجدد