مدت زیادی از کنجکاوی های تجربی بشر در باره مغز که البته پیچیده ترین عضو بدن انسان است نمی گذرد. وسایل زیادی هم برای مطالعه آن در اختیار ندارد. به همان نسبت نیز هنوز به سئوال های اساسی در باره نحوه کار مغز پاسخ قاطع داده نشده است.
آیا مغز مرکز درک و شعور و حتی روح و روان ما است؟ آیا نقاط مشخصی از مغز فرمان های اصلی شناخت و شعور و احساسات را صادر می کند؟ آیا می توان به ِاین امید بست که مغز تعیین کننده یک حقیقت کلی در باره هویت و وجود بسیار شخصی هر انسان است؟
درست به همین دلایل محققین ضرورتی نمی بینند که به دنبال نتیجه گیری های کلی در باره وظایف مغز باشند. قدم های کمابیش اولیه به نظر می رسد کند و محطاطانه برداشته می شود.
تحقیقاتی که دانشگاه Vanderbilt انجام داده است البته سعی کرده است یک سمت و سوی کلی به خودش بگیرد. تیم تحقیقاتی فوق نیت شان این بود که نشان دهند از بین دو نظر عمومی در باره نحوه کارکرد مغز کدام شان قابل اثبات شدن است. نظریه اول معتقد است که بخش هایی در مغز مسئول اصلی درک و کنترل فعالیت های ذهنی مربوط به شناخت و شعور است و نظریه دوم که متکی بر تئوری شبکه ها است باور دارد که درهم تنیدگی عمومی فعالیت تعداد بیشماری از فعالیت های یاخته های عصبی و همه مراکز مهم تر مغز، به صورت مشترک، فرماندهی روح و روان، آگاهی و حتی ناخودآگاه ما را بر عهده دارند.
نویسنده اصلی تحقیق و رئیس دانشکده روانشناسی دانشگاه فوق دکتر René Marois می گوید: « پیدا کردن نقطه مشخص یا توانای ویژه در مغز که نشان دهنده آگاهی و شعور انسانی باشد یک قدم اساسی برای تحقیقات پزشکی و حتی فلسفی است که از قدیم ذهن انسان را به خود مشغول کرده است» او می افزاید یافتن مداوا و حتی تشخیص نارسایی های مغزی نیز به این جواب بستگی دارد که نحوه تماس اطلاعات در درون مغز چگونه صورت می گیرد.
نتیجه تحقیقات گروه فوق که در فصلنامه Proceedings of the National Academy of Sciences منتشر شده است توانسته است یک قدم مشخص بردارد که به ادعای مربوط به تئوری شبکه ها نزدیک تر است. در این تحقیق هم از عکسبرداری از مغز شرکت کنندگان در حین پاسخگویی به سئوالاتی که متکی به دقت و درک بود استفاده شد و هم از graph theory که شاخه ای از علوم ریاضیات که تمرکزش در باره نحوه تماس و ارتباط بین شبکه های متفاوت و پیجیده می باشد استفاده شده است.
تیم تحقیاتی توانست به کمک این دو مسیر قابل اثبات نشان دهد که مغز انسان فرماندهی کل ندارد و همه بی نهایت اتفاقات و رفت و آمد اطلاعات در یاخته های عصبی و ترشحات هورمونی و … با هم و همزمان به طور مشترک صورت می پذیرد. به عبارتی دیگر آگاهی و شعور ما به عنوان انسان، یک جایگاه مشخص در مغز ندارد و احساس ما از خودآگاهی، ناشی از یک فرایند کلی همه اعمال صورت گرفته در مغز ما است.
تحقیق فوق نشان داده است که با وجود آنکه مناطق مشخصی از مغز وجود دارد که کارش ایجاد توانایی های نظیر توجه و دقت یا استفاده از قدرت سخنگویی یا کنترل فعالیت فیزیکی بدن یا بقیه حواس بشری است ولی به خاطر فرماندهی مشترک همه فعالیت ها، ایجاد حسِ ویژه و آگاهانه « من» و درکِ من از جهان بیرون، یکی است.
Network theory sheds new light on origins of consciousness
http://medicalxpress.com/news/2015-03-network-theory-consciousness.html
Explore further: Scientists find ‘hidden brain signatures’ of consciousness in vegetative state patients
More information: Breakdown of the brain’s functional network modularity with awareness, Douglass Godwin, DOI: 10.1073/pnas.1414466112