در سال ۲۰۰۳، جوان خوشفکر و تازه فارغ التحصیل شده Daniel Genis با یک دنیا امید و فرصت در دنیای نویسندگی، هروئینی می شود. ناشیانه در یک روز به ۵ بانک دستبرد می زند و بعد از دستگیری، ۱۰ سال زندان برایش بریده می شود. سال قبل دوران محکومیتش تمام شد ولی در طی محکومیت اولین رمانش به ۳۵ زبان منتشر شد. بعد از آزادی از زندان، روزنامه نگار رسانه های مطرح اروپا و امریکا هم شده است. خلاصه یادداشت ساده، صریح و بدون قضاوت وی از واقعیت زندگی جنسی مردان در حبس را برای تان تهیه کرده ایم.
این روزها وقتی به مردم می گویم ده سال به خاطر دستبرد به بانک در زندان خیلی خطرناکی حبس بودم می توانم در حالت شان بخوانم که یک سئوال، اول از همه به ذهن شان خطور می کند. بلافاصه بعد از تشخیص این احساس، سکوت عجیبی بین ما ایجاد می شود. با آنکه دست و پا می زنم تا موضوع را عوض کنم ولی دیگر نمی توانم خودمانی و راحت باشم آن هم وقتی که دارم می گویم به من در زندان تجاوز نشده است.
فقط از قول خودم می توانم حرف بزنم و شاید آدم خوش شانسی بودم یا در یک گوشه که کمتر خشن بوده حبسم را گذراندم ولی در طی حبس در زندان ایالت نیویورک من نشنیدم و ندیدم که مردان زندانی به زور با هم سکس داشته اند. البته شکی نیست که تجاوز بین زندانی ها گاهی اتفاق می افتاد یا مسیرهای غیرمستقیم به خود می گرفت.
عمومی ترین اتفاق جنسی که من می توانستم شاهد باشم شکار زندانی های جوان توسط زندانی های قدیمی بود. شکار فوق که در زندانfish صدایش می کنند خودش داوطلب داشتن نوعی حامی و مواظب بود … که توام بود با غذای اضافی تهیه کردن یا دادن سیگار یا چند پکِ سیگاری یا قرص های مسکن قوی… زندانی جوان که به این بده بستان تن می داد از همان اول می فهمید که چه اتفاقی قرار است بیفتد. بعد از مدتی با هم به سالن بدنسازی می رفتند، زیر دوش رفتن، به هم ماساژ دادن و در نهایت زندانی جوان می فهمید که باید به میل زندانی قدیمی پاسخ دهد. زندانی هایی که همجنسگرا هم نبودند ولی بالاخره به نیازهایی که وجود داشت واقف بودند. زندانی های دیگر بویژه هم نژاد یا هم قوم های زندانی جوان به او اخطار می کردند که به دام نیفتد ولی …
یکی دو تا هم بودند که خدا را بنده نبودند و وقتی به یکی پیله می کردند کارش تمام بود. در زندان معروف بودند به bugaron که یک لقب اسپانیایی بود تقریباً شبیه لات های خیلی عوضی … این مدت که من زندان بودم خبری از آنها نبود ولی لقب دو نفرشان که به زندانی های بخت برگشته تجاوز می کردند Mother Dearest و Pissy Black بود. این دو نفر زهر ترس شان را طوری ریختند که در تمام زندان های دور و بر، کابوس شان به سلول ها رخنه کرده بود.
یک میل عجیب برای لمس کردن هم در بین زندانی های عادی که نیت جنسی نداشتند وجود داشت. به نظر می رسید حبس کردن و محدود کردن مردان و نیاز برطرف نشده جنسی شان به صورت صمیمیت دوستانه و سرشار از تماس با زندانیان دیگر بروز می کرد. موقع سلام سیلی های کوچک به هم می زدند، مدام دست به سر هم می کشیدند. شیوه های عجیب و طولانی دست دادن داشتند که تماس دست ها بیش از حد بود. مدام بی دلیل و با دلیل همدیگر را بغل می کردند و از این طریق ها، ناخواسته میل به تماس فیزیکی را کمی تخفیف می دادند.
ًیک عده هم بودند به اسم « کون دزد»٬ که اصرار داشتند گی نیستند و معمولاً فاعل بودند و در بین آنها ایدز و بیماری های مقاربتی ( که معمولا در زندانها درصدش بیشتر است) رواج داشت. اغلب متاهل بودند و زنان شان نیز قربانی بیماری های مقاربتی آنها می شدند.
انواع و اقسام گی ها و دو جنسی ها و تغییر جنسیت داده ها هم بودند که بر عکس شایعه عمومی، زیاد در معرض تهدید و اذیت نبودند ولی آنهایی که رفتار و حالت زنانه داشتند خواستنی تر بودند. یک مورد هم به خاطر دارم از این که به صورت قانونی تسهیلات برای گی ها ایجاد کرده بودند. اگر گی ها نمی خواستند در زندان عادی باشند و اگر افراد خطرناکی نبودند به یک مجموعه مخصوص مسکونی مانند که اکثریت شان گی ها بودند فرستاده می شدند.
یکی از مشکلات اساسی برای فعالیت جنسی، نبودن جای دور از دید و دسترس بود؛ چنین گوشه ای که تقریباً وجود نداشت. همه جا دوربین بود و گارد زندان هم همه جا مستقر. درواقع زندان قرار بود یک محوطه بدون جنسیت باشد چیزی شبیه یک باغ عدن اجباری … زندانبانان هم که فکر و ذکرشان گذراندن بدون دردسر سال های خدمت و بازنشستگی زودتر از شغل های دیگر بود و دقت زیاد می شد که اتفاقی شروع نشده یا ادامه نیابد.
خودارضایی یک از عمومی ترین فعالیت های جنسی مردانی بود که سالها اجباراً در کنار هم زندگی می کردند. مهمترین وسیله اختراعی در زندان نیویورک fifi نام داشت که یک حوله لوله شده بود که درون آن یک دستکش ظرفشویی پر شده از مایع نرم کننده پوست ریخته بودند. نوعی بازسازی بدوی از آلت تناسلی زنانه بود که همه این مردان به دلایل مختلف از آن محروم بودند.
تنها موردی که زندانیان اجازه آمیزش جنسی با زنان را داشتند از طریق برنامه دیدار با خانواده بود که بعد از شورش های داخل زندانها در سال ۱۹۷۱ تصویب شد.
هر زندانی معمولی و مطیع قانون، ۴ بار در سال حق داشت با همسر یا زنی که با او رابطه زناشویی داشت در مجموعه دو اتاقه ای که در گوشه ای از حیاط زندان برپا شده بود تماس جنسی داشته باشد.
مدت این مسافرت های کوچک ۴۴ ساعت بود و خود من همیشه از این حق برای بودن با همسرم استفاده کردم. ۴۴ ساعتی که در یک اتاقک ساده می بایست سپری شود. مسافرتی که با غذاهای که زنان از بیرون می آوردند تبدیل به یک واقعه بسیار دلپذیر برای زندانیان می شد.
ادعاهای زیادی درباره تعداد دفعات سکس طی ۴۴ ساعت وجود داشت ولی عدد ۱۴ منطقی ترین و واقعی ترین شان بود. زنان بیچاره زیاد از این ماه عسل های کوتاه و فشرده درون یک اتاقک راضی نبودند ولی به هرحال بخشی از زندگی خانواده زندانیان بود. بعضی ها شاید ۲۰ سال از زندگی زناشویی شان در این کاروان های دو اتاقه کنار زندان خلاصه می شد.
زندانیان قبل و در حین رفتن به اتاقک و دو روز بعد، باید آزمایش ادرار می دادند و اگر درون اتاقک مواد مخدر مصرف می کردند از حق دیدار سالانه دیدار با خانواده محروم می شدند. بعضی ها با بچه هایشان می آمدند که معمولاً در اتاقک اول برای خودشان با تلویزیون و بازی های کامپیوتری مشغول بودند و … ناگفته نماند که این قانون فقط در ۳ ایالت کشور اجرا می شود.
A Gentleman’s Guide To Sex In Prison – Daniel Genis
http://theconcourse.deadspin.com/a-gentlemans-guide-to-sex-in-prison-1634995425