نقش الهه شانس در زندگی بشر

Fortune
Fortune

فیلسوف معروف آلن دباتن در یکی از نوشته هایش در باره رسیدن به آرامش فردی، چندین استدلال می آورد. او معتقد است نقشی که یونانیان باستان برای الهه شانس قائل می شدند به آنها کمک می کرد که آرامش بیشتری داشته باشند.

 زمین به خاطر شما نمی چرخد

انسان ها در زندگی به شانس و تصادف کم بها می دهند و فکر می کنند بشر برای اتفاقات مثبت، خودش را مسئول اصلی می داند و همزمان برای اتفاقات ناگوار نیز زیادی خودش را سرزنش می کند.

ما نباید فکر کنیم که دنیا ساخته و پرداخته ما است و رنج و بدختی روزانه ایجاد شده در زندگی، نتیجه مستقیم اعمال تک تک ما است. به عبارتی صریحتر، زمین به خاطر شخص ما به دور خورشید نمی چرخد.

مجسمه الهه شانسِ که یونانیان از او با نام  Fortune یاد می کردند تصویرش بر روی اغلب سکه های دوره یونان باستان حک شده بود. الهه شانس در تمامی تصاویر و مجسمه ها در یک دستش بخشی از سکان کشتی را جای داده است و در دست دیگرش، سبدی مملو از غذا و میوه قرار دارد

منطق یونانی آن زمان، دو سمبل بخت و برکت را در دستانش نهاده بود تا تصویری دقیق تر از نقشِ شانس و تصادف در زندگی خود خلق کند. الهه شانس یونان به کمک سبد پر از میوه و غذا که سمبل ثروت و برکت او بود می توانست مسیر ماجراهای زندگی را با هدیه دادن به این و آن عوض کند. از طرف دیگر، با چرخاندن سریعِ سکان کشتی که در دست دیگرش حمل می کرد می توانست راه تقدیر و سرنوشت را نیز تغییر دهد.

بر اساس استدلال آلن دباتن، الهه شانس با لبخند ملیح ولی سردش افراد را اگر می خواست به عرش اعلی می رساند یا بر خاک سیاه می نشاند. با این کارها، بشر توانست به خودش اجازه دهد که وضعیت پر هرج و مرج زندگی را اولا به گردن الهه شانس بیاندازد و از سویی دیگر مدام به خودش بقبولاند که «شانس و تصادف» نقش مهمی در زندگی تک تک انسانها دارد.

از نظر آلن دباتن، اگر می خواهیم به آرامش برسیم باید از اهمیتی که در این دنیای بیکران برای خودمان قاائلیم کم کنیم. او فکر می کند اگر به نقش شانس و تصادف بهای بیشتری دهیم به خودی خود از غرور، توقعات غیرواقعی که در زندگی داریم کاهش می یابد.

 

On Calm
http://www.thebookoflife.org/the-philosophers-guide-to-calm-part-1/

unrealistic modern individualism.

More from ترجمه‌ی محمد رادفر
مردم جهان خیال می‌کنند که خیلی می‌دانند
دو  استاد روانشناس امریکایی، در کتابی با عنوان « توهمِ دانا بودن»...
Read More