در کشوری که مجازات حمل اسلحه بسیار سنگین است و سرقت مسلحانه محاربه محسوب می گردد سرقت مسلحانه را شیرین و جذاب وصف کردن کاری نو و بی پروا به شمار میرود. فیلم جدید سعید سهیلی با نام کلاشینکف کار عامه پسندی است که بر خلاف فیلمها و سریالهای پس از انقلاب، به دنبال پیام پلیسی دادن نیست.
کلاشینکف تکرار ضعیفتری از فیلم «گشت ارشاد» ساخته قبلی سهیلی است. او بینندگانش را با شوخیهای سطحی شخصیتهای فیلم به خنده وا میدارد و بیننده به خاطر کمدی بودن ماجرای فیلم٬ زیاد به فکر ضعف و آشفتگی فیلم نیست. دقایق اول با فیلمی اجتماعی و جدی روبه رو هستیم که به محض ورود رضا عطاران در نقش رضا کلاش به سرعت راه طنز را پیش میگیرد.
گویی کارگردان خودش نیز دقایق اول فیلم را برای معرفی شخصیتها و روایت قصه فیلم به زور تحمل کرده تا به صحنه ورود رضا عطاران برسد و گشت ارشادش را تکرار کند. کلاشینکف یک فیلمفارسی است که از داستانهای وسترنی در درون جامعه هم شرقی و هم غربی امروز بهره برده است.
سعید سهیلی را میتوان ورژن مردمیتر مسعود دهنمکی دانست، درست با همان آرمانها و شعارهای مشابه در باره مظلومیت به قول خودشان « بچههای جنگ» اما انگار این قسمت هم تبدیل به رفع تکلیف شده است. حضور فرهاد اصلانی در صحنه های کوتاهی که بازی کرده بود نیز نتوانست مظلومیت مورد اشاره را صمیمی و واقعی نشان دهد.
با همه این نارسایی ها باید با فیلمی شکست خورده رو به رو باشیم اما کلاشینکف به خاطر کمدی بودن ماجرای فیلم و طرفداران پروپا قرص رضا عطاران از شکست در گیشه نجات پیدا کرده است.