مدتی پیش یکی از بچه های دانشگاه رو توی مترو دیدم خیلی خوشحال شدم و کلی باهم گپ زدیم. یه کمی زیادی پیر شده بود.
بعد تعریف کرد که دانشجوی دکتراس و چند ماه دیگه درسش تموم میشه و کلی از شرکتش تعریف کرد که با یکی دیگه از بچه ها (که هر چی آمارش رو داد آخرش هم من یادم نیومد کیو میگه) شرکت زدن و مناقصه های مخابرات و سپاه رو برنده میشن و خلاصه یه جورایی گفت که میلیاردر شده و از این صحبتا…
بعدش هم گفت که ازدواج کرده و بچه هم نداره. گفت تو چیکارا میکنی؟
گفتم منم تو کار نگهداری و راه اندازی شبکه کار می کنم. البته زیادم ناراضی نیستم چون به زور پول کرایه خونه و قبضا و خورد و خوراک رو میدم ولی نه تنها میلیاردر نشدم بلکه کمی هم وضع مالی نامیزونه!
بعدش هم گفت ادامه تحصیل ندادی گفتم نه. گفت ازدواج چی؟ گفتم نه هنوز دم به تله ندادم!
بعدش هم باز دوباره از ماشین و این چیزا حرف زد و گفت ماشین فقط بی ام دبلیو و خلاصه گفت تا پول درست و حسابی نداری ماشین نخر با پراید و پژو فقط دست فرمون آدم خراب میشه و این حرفا که بازم من گفتم من پول همونش رو هم ندارم. نه پول خریدش نه پول خرج و مخارجش.
خلاصه دیگه دیدم آنقدر اختلاف طبقاتی مون زده بالا حرف از شماره تلفن و اینا نزدم گفتم خودش اگر مایل باشه میگه که نگفت.
حالا امروز رفتم تو فیسبوک اسمش رو سرچ کردم که ادش کنم دیدم روی والش نوشته:
بعد از سالها یکی رو دیدم نه درس درست و حسابی خونده نه خونه داره نه ماشین داره نه شغل درست و حسابی داره نه حتی تیپ و قیافه اون وقت بهش میگم ازدواج کردی با اعتماد به نفس یه بادی به غب غب انداخته میگه نه هنوز دم به تله ندادم… بابا لامصب تو خود تله ای