از دخترا بگو

500full-michael-caine

از چه موقع فهمیدی که می‌خواهی هنرپیشه بشی؟

مایکل کین: بعد از سربازی و جنگ، غروب‌ها می‌رفتم به کلوپ جوانان که با دوستام بسکتبال بازی کنم. همه نوع کلاسی اونجا بود. کلاس نجاری، نقاشی و حتی کلاس نمایش و بازیگری… یادم می‌آید همیشه بعد از بازی بسکتبال از توی پنجره می‌دیدم که یک عالم دخترهای خوشگل توی کلاس تئا‌تر هستند. به این فکر افتادم پس چرا من با این پسرهای نخراشیده بسکتبال بازی می کنم؟ از همان لحظه تصمیم گرفتم که می‌خواهم هنرپیشه شوم (با خنده).

شرط می‌بندم دوستانت تعجب ‌کردند که ناگهان از این رو به آن رو شدی

مایکل کین: دوستام فکر کردند من همجنس گرا هستم وقتی که دیدند من تنها پسر کلاس تئا‌تر بودم. ولی خوب، عوضش فقط من بودم و آن همه دخترِ خوشگل. همه صحنه‌های عشقی به من داده می‌شد چون عملا مرد دیگری نبود. من تقریبا همه شان را بوسیدم. زندگی‌ام به خاطر زنها زیر و رو شده بود. واقعاً می‌گویم.

آیا بازیگری همیشه برایت لذت بخش بود؟

مایکال کین: من دیگر هر فیلمنامه قراضه‌ای را کار نمی‌کنم. قدیم ها ناچار بودم تن به این کار بدهم. اوائل، وضع مالی‌ام خیلی به هم ریخته بود و ناچار بودم هر فیلم مسخره‌ای را بازی کنم چون پول خوبی می‌دادند. البته همان کارها سبب شد که در شغلم خِبره شوم.

این روزها نقشی را که دلم بخواهد انجام می‌دهم. زمان و مکانش دست خودم است… این یعنی خداحافظ ستاره فیلم بودن. الان من هنرپیشه یک فیلم هستم. یک بازیگر هستم. برای ستاره فیلم بودن باید جوان و خوشتیپ باشی مثل برَد پیت. دوره‌ای که دخترها را به چنگ بیاوری، ولی من از این مرحله عبور کردم. دیگر فکر و ذکرم زنها نیستند. من به دنبالِ گرفتن نقشِ خوب هستم.

مجله‌ گفتگو: از پیر شدن بگو؟

مایکل کین: هر لحظهِ زندگی برای آدم مهم می‌شه… منظورم اینه که روی هر ثانیه باید حساب کنم. از اول صبح، لَم نمیدم و انتظار مرگ رو نمیکشم. تجسم میکنم وقتی مرگ فرا برسه از بس سرم شلوغه یادمی میره که باید به مجلس ختم خودم می رفتم. بعد انگار با موتورسیکلت، درست به موقع، به مجلس ترحیم خودم می رسم و می پرم تو تابوت و از خوشحالی داد می زنم: عالی شد، دیر نکردم

پس هنوز بختکِ مرگ یفه‌ات را نگرفته؟

مایکل کین: هر وقت می‌شنوم که می‌گویند: «داریم برنامه می‌چینیم که بزرگداشتِ کار‌هایت را راه بیندازیم» کاملاً نگران می‌شوم. انگار می‌گویند: « جون بکن دیگه… پس کی می‌میری؟». فقط این موقع‌هاست که کمی می ترسم… ولی من بیدی نیستم که از این بادها بلرزم.

از فکر کردن در باره مرگ طفره می‌ری؟

مایکل کین: معمولا ادمهای میانسال را در تلویزیون می‌بینید که مثلا توانستند از سرطان جان سالم به در ببرند و بعد کُرکُری می‌خونند که از این به بعد قدر زندگی را می‌دانیم. من از ۱۹ سالگی این احساس را دارم. در جنگ کُره سرباز که بودم تا یک قدمی مرگ رفتم. برای همین از ان موقع تا حالا، همیشه قدرِ هر لحظه از زندگی‌ام رو می‌دانم.

این ماجرای خاکی بودنت چیه؟ چرا ساده و بی‌تجملی؟ کسی ندیده لشکر راه بندازی دور و بَرتMichael_Caine-4-300x300

مایکل کین: حوصله متکبرها و چاپلوسها را ندارم. به آنها باید گفت برو جلو بذار باد بیاد… از شوخی گذشته، من در محیط بیرون یه جورایی کمونیست هستم. برایم مهم نیست چه مقام و منزلتی آدمها دارند یا قُپه‌های روی شانه شان چند تاست؟ رفتارم با همه محترمانه است… فرقی بین خدمتکار خونه و ملکه قائل نیستم. با هر دو محترمانه رفتار می‌کنم. اینطوری‌ام.

به نظر می‌آید خیلی با خودت راحتی، آدم بی شیله و پیله ای هستی

مایکل کین: آره درست فهمیدی. من سر صحنه فیلم رفتن را دوست دارم. بودن در یک فیلم، شبیه کار کردن در یک سیرک است… کولی بودن را از پدرم به ارث بردم. او واقعا تبارش به کولی‌ها می‌رسد… قند توی دلم آب می‌شود وقتی که چمدانم را می‌زنم زیر بغلم و می‌روم سر یک فیلمبرداری جدید و دوباره روز از نو روزی از نو… من یک ادم عشیره‌ای هستم. با کاروانِ فیلم از یک جایی به یه جای دیگر می‌رویم و بساط پهن می‌کنیم برای کار و بده بستان. از این بهتر نمی‌شه.

MICHAEL CAINE: “I DON’T GET THE GIRL, I GET THE PART”

http://the-talks.com/interviews/sir-michael-caine/

Sir Michael Caine, (born; 14 March 1933) is an English actor. He won Academy Awards for best supporting actor in both Hannah and Her Sisters (1986) and The Cider House Rules (1999)

.

More from ترجمه ونداد زمانی
گاندی وقت شناس ترین فرد هندوستان
گاندی هر روز ساعت ۴ صبح  بیدار می شد و تا نیمه...
Read More