نقاش ایرانی و ستایشِ تنهایی

سالها قبل از خانم نقاش ایرانی که به‌ تنهایی در طبقهٔ همکفِ یک آپارتمان کوچک در شرق تهران (البته به همراه گربه‌اش) زندگی می‌کرد پرسیدم چطور می‌تواند محدودیت‌ اجباری زندگی در ایران را تحمل کند؟

این دوست نقاش تهرانی با صراحتی شاد و شیطنت‌آمیز گفت: «خیلی هم خوب» و  به نگاه بهت‌زده و ناباورانه‌‌ی من هم اهمیت زیادی نداد چون انگار این واکنش را قبلاً از دیگران دیده بود.

گفت: «می‌دونی چیه؟ یکی از دلائل بزرگی که نقاشی و حتی سایر هنرهای ایرانی از کیفیت و کمیت پر جنب و جوشی برخوردار شده‌ گره‌اش در این حقیقت تنیده شده که به زور وادارمان کردند تا اوقات تنهایی‌مان بیشتر باشد».

اینجا هنرمند‌ها و بخصوص هنرمندای زن ناچارند، بله رسماً ناچارند وقت بیشتری را در تنهایی خودشان بگذرانند. با خود خلوت کردن، غرق شدن در خیال‌پردازی‌های ممتدی که در سکوت و تنهایی اتفاق می‌افته… همه اینها یعنی میدان دادن به افکار تجریدی و خلاق… به نظر من همه‌ی زور و زنجیرهای که جمهوری اسلامی سعی می‌کنه به تن جامعه ببنده در ادامه خرخره خوش رو می‌گیره… هنرمندهای ایرانی به خاطر همین محدودیت‌های قرون وسطایی از پیچیدگی و خلاقیتی مدرن برخوردار شدند»

در پایان گفت: «اجبار، فردیتی را برایم آفرید که حیات هنری من را تضمین کرد. واقعا امیدوارم سایر اقشار مردم ایران از معلم تا مکانیک هم بر اساس مقدار محدودیتی که بر آن‌ها و خانواده های شون وارد می‌شود منجر به تحولاتت مثبت برای خودشان بشود. شاید حداقل‌اش این است که در عمل بفهمند زور گفتن ذاتا کار خوبی نیست. حداقلی که پایه و اساس رابطه سالم جامعه فردای ایران را تضمین می‌کند.»

More from ونداد زمانی
اگر مرا نبوسی- شعری از Percy Shelley
رمانتیسیست های قرن ۱۹ انگلیس نزدیکترین خویشاوندانِ عرفانِ ایرانی هستند. معمولاً فکر...
Read More