کلوپِ رشت ۲۹

تهران با وجود آنکه از گسترش صحنه‌های هنر مدرن در دهه ۴٠، برخوردار بود ولی هنوز پاتوقی وجود نداشت که هنرمندان شهر گرد هم آمده و بعد از هر رخداد هنری در باره آن گپ و گفتگو داشته باشند. از آن هم مهمتر آنکه دخترهای جدی هنرمند به قهو خانه‌ها روی خوش نشان نمی‌دادند و مشروب فروشی ها و کباب پزی ها نیز انباشته از مردان بود.

FDIB1

روبروی سفارت انگلیس در کافه فردوسی، به خاطر چپی های سبیلو که شب و روز در باره مارکس و شریعتی سر و کله می زدند جای سوزن انداختن نبود و دیسکوهای شیک شهر از « کلوپ کلید» گرفته تا بقیه، هر شب تبدیل به صحنه‌های دعوا و عربده کشی های مستانه می‌شد.

با همین انگیزه بود که سه دوست نقاش و مجسمه ساز کامران دیبا، پرویز تناولی و رکسانا صبا به طور جدی در فکر ایجاد محلی برای گردهم‌ آیی های دوستانه افتادند و دیری نپایید که در سال ١٣۴۶ « رشت ٢٩ » باز شد. کلوپی که در اوج محبوبیت خود اولین حراج آثار هنری مدرن ایران را تدارک دید و پایه‌گذار و تأثیربخش بسیاری از گرایشات مدرن در هنرهای تجسمی ایران گشت.

مجله « بدون » مصاحبه‌ای را ترتیب داده است با پایه‌گذاران « رشت ٢٩ » پرویز تناولی، مجسمه ساز مطرح ایران و کامران دیبا، نقاش و طراحی که از جمله کارهای معماری او می‌توان به طراحی « موزه هنرهای معاصر» اشاره کرد.

مجله بدون: ماجرا از کجا شروع شد؟

کامران دیبا : به محض برگشت به ایران در شماره ٢٩ خیابان رشت در مرکز تهران، یک دفتر کار معماری باز کردم که هم به دانشگاه امیر کبیر و هم به دبیرستان البرز نزدیک بود. آن وقت‌ها، رکسانا صبا ( دختر ابوالحسن صبا) ، حسین زنده رودی و من اغلب اوقات خود را در استودیوی پرویز تناولی صرف می‌کردیم. تناولی با عده زیادی هنرمند در تماس بود و بر حلقه جمعیت هنرمند و دوست ما هرروز افزوده می‌شد. در یکی از آن روزها که صحبت از داشتن محلی عمومی‌تر برای دورهم بودن به میان آمد، به فکرم رسید که پیشنهاد تبدیل طبقه اول اداره ام در خیابان رشت را به یک باشگاه کوچک و هنری به میان بگذارم.

lپرویز تناولی

پرویز تناولی: استودیوی من در محله ضراب‌خانه، عصرها محل جمع شدن هنرمندان بود. ما می‌خواستیم که جای کمی عمومی‌تر داشته باشیم درست مثل بقیه صنف‌ها، کارگران ساختمان، قهوه خانه‌های خودشان را داشتند. راننده ها، نقاش های ساختمان و بقیه…اصلا آن قهوه‌خانه‌ها در حد بنگاه کاریابی برای‌شان مهم بود. همه صنف‌های دیگر، بسته به نوع و محل کارشان در محله های مختلف شهر پاتوق‌های ثابت داشتند… بنا بر این ما هم به فکر ایجاد پاتوق صنفی برای نقاشان، مجسمه سازان ،موسیقی دانان و معماران شهر افتادیم.

تناولی : وقتی که « رشت ٢٩ » قضیه‌اش جدی شد، من و کامران رفتیم به شاه عبدالعظیم تا از آنجا صندلی چوبی بخریم. کار ما به آنجا کشید که برای خریدن در و پنجره اصیل، به قزوین هم سر بزنیم.

دیبا: یک در بزرگ سنتی پیدا کردیم و آنرا به جای در اصلی گذاشتیم. شیشه های رنگی نصب شدهِ در اصلی و یک پیشخوان مشروب خوری و ساختن آشپزخانه، فضای کلوپ را کاملاً عوض کرد. یک آشپز سنتی استخدام کردیم و در کنار غذاهای ایرانی دست پخت او، و تجربه کار کردن خودم در رستوران خارجی در دوره دانشجویی و کمک همسرم هیلاری، لیست کوچکی از غذاهای فرنگی نیز فراهم کردیم.

مجله بدون : آیا بلافاصله مورد استقبال روشنفکر‌های شهر قرار گرفتید؟

کامران دیبا : نسل شاعران دوره ما کمی مسن تر بودند و خیلی متفاوت با ما، آن‌ها از مشتریان ثابت کافه فردوسی بودند، آن‌ها با زنان شان سر یک میز نمی نشستند و دیدگاه‌های سفت و سخت داشتند. ما می‌خواستیم « رشت ٢٩ » جای آرام و بی تشنجی باشد…

کامران دیبا

 نمی‌خواستیم آدمهای غیرتی بطری آبجو بر سر دیگران به خاطر رقابتهای عشقی بشکنند. ولی جدای از آنها هنرمندان زیادی در پاتوق جدید در رفت و آمد بودند، پس از مدتی هنرمندان معروف کشور نظیر سهراب سپهری، نادر نادرپور ، یدااله رویایی ، ابراهیم گلشیری، احمد رضا احمدی ، هژیر داریوش ، کامران شیردل ، رضا براهنی و صادق چوبک نیز از مشتریان کافه هنری ما شدند.

تناولی : بعضی از نقاشان کارهای خود را بر روی دیوارهای « رشت ٢٩ » نصب می‌کردند و به خاطر آن برای آنها اعتباری در نظر گرفته می‌شد که می‌توانستند غذا و مشروب مجانی داشته باشند. بعدها پای هیپی‌های خارجی نیز به باشگاه ما باز شد. ما حتی گاهی به هتل‌های ارزان‌قیمت می‌رفتیم و هیپی‌های آرتیست که معمولاً گیتاری هم بر کول داشتند را به آنجا می آوردیم.

دیبا: از ویولن نوازان دوره‌گرد گرفته تا صاحبان ماشین‌های شهر فرنگ…هر چیز جالب و شگفت‌انگیز را برای سرخوشی خودمان و مشتریان کافه تهیه می‌کردیم.

مجله بدون :آیا آثار هنرمندان را در آنجا به معرض فروش می‌گذاشتید؟

تناولی : بله…ما اولین حراج آثار هنرمندان مدرن را به حراج گذاشتیم. از اکثر هنرمندان مطرح درخواست کردیم تا کارهای‌شان را برای فروش بیاورند و از پولدارهای شهر و متخصصین و مقامات دولتی دعوت به عمل آوردیم… ملکه فرح دیبا نیز آمده بود و گاهی می‌شد که وقتی فرح دستش را برای خریدن بلند می‌کرد، بین مشتریان و فرح  بر سر خرید آثار، رقابت صورت می‌گرفت و کارها با قیمت‌های بالاتر به فروش می رفت.

دوران پر انرژی کلوپ هنرمندان معاصر چند سالی ادامه داشت تا آنکه کامران دیبا با افزایش حجم بیشتر کارها و پروژه‌های بزرگ‌تر، ناچار شد که محل کارش را تغییر دهد. پرویز تناولی نیز پس از شهرت جهانی‌اش و سفرهای ممتد خارجی، دیگر کمتر به « رشت ٢٩ » رفت و آمد کرد و مدتی کوتاهی پس از غیبت بنیان‌گذاران کلوپ، اولین پاتوق محبوب خلاقان مدرن برای همیشه بسته شد.

Rasht 29 , As Told to Sohrab Mohebbi, Bidoun Magazine. No : 2

http://www.bidoun.org/magazine

More from ترجمه ونداد زمانی
انقلاب جنسی ایران
بدون آنکه ضرورت داشته باشد به دنبال خوب یا بد بودن این...
Read More