من و شریک زندگی ام پاتریک همدیگر رو از بچگی می شناسیم. مادران ما با هم دوست بودند. من مربی مهدکودک و همسرم مکانیک کشتی بود. دوران کرونا ولی زندگی ما را برای همیشه به هم ریخت.
در اولین دوره قرنطینه کووید، به خاطر اشتباهی که در حین یک عمل جراحی برایم اتفاق افتاد مدتها در خانه ام در بیرون شهر نیویورک بستری شدم. همسرم به خاطر نگهداری من و فرزندان مان، مرخصی طولانی بدون حقوق گرفت و پس از مدتی متاسفانه شغلش را از دست داد.
پاتریک از نوجوانی علاقمند داشتن یک وسیله گنج یابی بود و در دورانی که کار نداشتیم و قرنطینه کووید همچنان ادامه داشت شانس خریدن یک گنج یاب خوب ممکن نبود. او در اینترنت با خبر شد که راه ارزان گنج یابی وجود دارد که فقط نیاز به یک آهنربای نسبتا بزرگ جدود نیم کیلویی دارد.
پاتریک با این وسیله مدام چیزهای مختلف در سواحل دریاچه های اطراف پیدا می کرد. برای مثال قاب یک آیفون پیدا کرده بود که درونش ۲۰۰ دلار پول بود. ما یاد گرفتیم که هر نوع پول صدمه دیده را می شود در یک موسسه دولتی با پول تمیز و سالم معاوضه کنیم.
یک بار با این آهنربای قوی که خیلی ساده به یک طناب نازک وصل می شود یک موتور سیکلت پیدا کردیم. علاقه ما به این کار که منبع کوچک درآمد همراه با ورزش و سرگرمی بود افزایش پیدا کرد.
در ادامه کشف وسایل با ارزش کوچک یک بار درون یک دریاچه متوجه یک گاو صندوق کوچک شدیم. اولش زیاد هیجانزده نشدیم چون قبلا هم پیدا کرده بودیم ولی خالی بود.
ولی این بار با کمی دقت متوجه یک شکستگی در بدنه گاو صندوق کوچک شدیم و پاتریک داد زد که بسته بزرگی از پول درون یک پلاستیک که همه جایش را گل و لجن گرفته بود در صندوق دیده است. بعد پی بردیم که یک بسته پول دیگر هم در آن است.
مثل اینکه بلیط بخت ازمایی برده باشیم ولی ندانیم چقدر… ولی پس از بازکردن پلاستیک ها متوجه شدیم بسته های اسکناس صد دلاری هستند. ما صد هزار دلار پول پیدا کردیم.
به پلیس همان ناحیه خبر دادیم و آنها با دیدن گاوصندوق شکسته قدیمی گفتند به هیچ وجه نمی توانند ردی از صاحبش پیدا کنند و قانونا به ما تعلق گرفت.
Experience: we went magnet fishing and found $100,000 in a safe
