
بسیاری از ما مردان شانس اینکه توجه و علاقه زن مورد علاقه مان را پیدا کنیم را به دست می آوریم ولی قبل از اینکه کشتی کوچک و زیبای شان در ساحل ما لنگر بگیرد خودمان را پرت می کنیم درون دریا تا با ذوق زدگی تمام به آنها برسیم.
این تشبیه ساده را در زندگی واقعی می توانیم اینطور بروز دهیم که:
مدام تکست می زنیم. بارها در طی روز تماس تلفنی می گیریم. هر لحظه آماده ایم هر جا که بخواهد باشیم. سعی می کنیم بی مهابا هر چه که در چنته داریم را نثارش کنیم.
آنقدر در این شوق و شیفتگی غرق می شویم که طرف مقابل پشیمان می شود که اصلا چطور و چرا جذب ما شده است؟ برای همین وقتی به ساحل جذابش نزدیکتر می شود می بیند انگار نه هویتی داریم و نه وقار … طبیعتا شک پیدا می کند و به این نتیجه می رسد آنچه را که از کمی دورتر دیده بود اشتباه بود. راه قایقش را کج می کند تا کنار ساحل ما پهلو نگیرد.
مهم برای ما مردان این است که یکباره همه وجودمان در هم نریزد. قرار هم نیست احساسات مان را پنهان کنیم یا بی توجهی نشان دهیم. فقط آنقدر ذوق زده نشویم که هیچ رمز و رازی از خودمان باقی نگذاریم. بدتر از همه اینکه باعث نشویم این برداشت اشتباه را بکنند که قبل از ابراز علاقه شان، انگار اصلا زندگی نداشتیم.