برای قرنها فکر کردن در باره شانس محدود می شد به سرنوشت و تقدیر و اینکه ما هیچ کنترلی نداریم. ولی بسیاری از متفکرین به این فکر کرده اند که شانس یک اتفاق قابل کنترل هم می تواند باشد.
دکتر «جیمز هنری آوستین» فارغ التحصیل هاروارد کتابی در این زمینه نوشت. او سعی کرد نشان دهد شانس یک اتفاق خارج از دسترس و تلاش بشر نیست. او معتقد است ۴ نوع شانس وجود دارد که فقط یکی از آنها غیرقابل کنترل هست.
شانس کور – مثال آشنا تولد آدمها در سرزمین های آشوب زده و یا فقیر است. یا تولد ما ایرانی ها در جامعه بحرانزده در نیم قرن اخیر است.
شانس ناشی از حرکت – این یعنی افرادی در جامعه وجود دارند که مدام و و با نیتی مشخص دنبال فرصت برای ایجاد خواسته های شان هستند. این نوع افراد در حقیقت شانس را به سمت خود می کشند.
درون یک مصاحبه شغلی قبول می شوید چون یک نرم افزار مورد توجه شرکتی که دارد شما را انتخاب می کند را همین دو هفته پیش در یک کورس یک روزه یاد گرفتید. سازنده این شانس خودتان بودید.
شانس تشخیص به موقع – حتی افرادی که مطلقا شانس را یک اتفاق کور یا یک اتفاق مذهبی و تقدیر می دانند هم با شانس تشخیص به موقع روبرو شده اند.
با تشخیص به موقع متوجه یک معلم خوب و دلسوز در سال سوم دبیرستان می شوید که راه و روش قبول شدن در رشته دلخواه کنکور را از او با جدیت تمام می آموزید.
شانس داشتن ویژگی های فردی – می خواهید با دوست تان از صفر یک ساندویچ فروشی راه بیاندازید و وقتی می روید به بازار مخصوص خرید وسایل مغازه از لهجه طرف می فهمید که نه تنها هم ولایتی شما است بلکه با کمی پیگیری و تاکید برای یافتن ویژگی مشترک، پی می برید پسرِ پسردایی پدر شما است و …
به هر حال اگر دوست تان برای خرید وسایل به بازار مربوطه می رفت شاید شانس کمتری برای خرید بهتر و ارزانتر پیدا می کرد.
هر کدام ما بدون شک این ۴ نوع شانس را تجربه کرده ایم یا شاید درست است بگوییم بارها و بارها آنها را از دست داده ایم. آنچه مسلم است اینکه در هر شرایطی و موقعیتی همیشه امکان دارد که شانس بیشتر از معمول در برابر ما قرار بگیرد چون ما آماده روبرو شدن با آن هستیم.
How the “4 Types of Luck” can enrich your work-life
Chase, Chance, and Creativity: The Lucky Art of Novelty by the neurologist Dr. James H. Austin.