وقتی ما ده ساله بودیم و در حوالی میدان قصر، فوتبال بازی می کردیم، آپارتمانی که یلدا در آن سکونت داشت بر زمین بازی ما مشرِف بود. یلدا با سایر دخترانی که با ما سر و کله می زدند، تفاوت داشت. او دختر هشت ساله با نمکی بود که عصرها جلوی درب خانه شان می ایستاد و فوتبالِ ما را تماشا می کرد.
می دانم که لااقل من و پیام، دوستِ صمیمی ام، ضمنِ بازی فوتبال، حواس مان به یلدا بود. متاسفانه بین ما و یلدا یک سوءتفاهم دوجانبه برقرار بود: ما برای ورود به دنیای آن دخترِ کم حرف و جذاب، راهی جز دریبل و شوت و روپایی نمی شناختیم و او هم انگار زبان عاشقانه کتانی های پاره ما را نمی فهمید.
یکی دو سال گذشت و یلدا فقط ایستاد و بازیِ ما را تماشا کرد و ساکت ماند تا سرانجام یک روز، پسری همسن و سال ما از یک محله دیگر آمد و به تماشای بازی ما ایستاد. چهره پسرک و حتی لباس و اداهایش فرقی با من و پیام و سایرین نداشت. اما آنچه بعد از آن اتفاق افتاد، مجازاتِ بزرگِ ما بود، که بنا به توصیه والدین مان “پرهیز” را انتخاب کرده بودیم.
یلدا فقط نیم ساعت صبر کرد، بعد از میان زمین بازی ما عبور کرد و رفت کنار پسر ایستاد، به دیوار تکیه داد و با او حرف زد، جوری که انگار سی سال بود او را میشناخت.
در ادامه آن روزِ نحس، من و پیام تا توانستیم به پای هم لگد زدیم و رویِ آسفالت سُر خوردیم و به هم فحش دادیم و جر زدیم. در واقع ما نه فقط از خودمان، که از دوستانِ محتاط مان هم بیزار شده بودیم که عرضه نداشتند تا پیش از آن که سر و کله یک غریبه بی پروا تویِ محله مان پیدا شود به یلدا نزدیک شوند و او را در جمعِ خودمان نگهدارند. آن پسر، از “تجربه کنندگان” بود. ما این را حس می کردیم و حسرت می خوردیم.
معمولا در یک لحظه خاص، دخترها به پسر می فهمانند که فراتر از بازی، «چیزی» هست که می شود مرتکب آن شد. گذشته از طرز بیان آن “چیز”، درست در آن لحظه ها، پسرها با دوراهی مواجه می شوند. از آنجا که “چیز” ممنوعیت دارد و به شیطنت آمیخته است، پسر باید از میانِ “تجربه” و “پرهیز” یکی را انتخاب کند.
پسرهایِ محتاط “پرهیز” را انتخاب می کنند. این پسرها از همان روز به بعد، اغلب بر اساس مصلحت خواهند زیست. از سویِ دیگر، پسرانی که “تجربه” میکنند، هر چند ممکن است توسط والدین غافلگیر و تنبیه شوند اما همان انتخاب نخست باعث میشود که در تمامِ عمر، جویای چشیدن و تجربه مجددِ طعم زندگی هستند.
انتخاب یکی از این دو راه در آن سن خاص، ربطی به زیبایی یا فریبندگی دختر ندارد چون پسربچه ها در آن دوران به محض اینکه با دختری بازی کنند یعنی او را پسندیده اند. انتخاب یکی از دو مسیر در آن لحظه خاص، انتخابِ فطری و بی شائبه ای خواهد بود. مردان یا این هستند و یا آن، مردها باید حرف بزنند تا معلوم شود چرا؟