طبیعت هم بنیانش بر آزادی است

تک سلولی ها، میلیارد ها سال پیش پروتئین‌ها و آنزیم‌هایی را اختراع کرده که دقیقا شبیه قیچی، سرسره. دروازه و اهرم عمل میکنند و تمام این اختراعات در طبیعت تنها به کمک یک چیز ممکن شده است: آزادی!

آزادیِ یعنی انتخاب مسیرهای های مختلف برای بقا… یک باکتری بدون ذره ای هوش فقط به کمک آزادی، آنقدر جهش های مختلف را امتحان میکند و در طول نسلها میمیرد و زنده میشود تا بالاخره به باکتری مقاوم جدیدی تبدیل شود.

طبیعت به دایناسورها اجازه میدهد بزرگ و بزرگتر شوند و وقتی این بزرگی، آزادی انتخاب های بهتر را از آنها می‌گیرد بدون هیچ دخالتی میگذارد تک تک آنها یا برای همیشه منقرض شوند یا به مارمولک‌ها و گنجشک های کوچک و باهوش تر تبدیل شوند و همه اینها ناشی از آزادی انتخابی است که در طبیعت وجود دارد.

طبیعت هیچ دخالت هوشمندانه ای در تبدیل یک دایناسور به یک مرغ عشق نکرده است بلکه آنقدر انتخاب و فرصت و شانس و خطا، در پیش پای یک دایناسور در حال انقراض گذاشته که خزنده ای چون او بتواند پر دربیاورد و پرنده شود.

در واقع اسم این تحول و تغییر برای بقا ربط زیادی به هوشمندانه بودن طبیعت ندارد. آنچه که هست فرصت تکرار آزادانه انتخاب‌های است که در بسیاری از موارد حتی در ابتدا احمقانه به نظر میرسند مثل بوجود آمدن بال‌های ناقص در یک دایناسور در حال انقراض وقتی هنوز هیچ کمکی به پرواز او و بیست نسل بعد از او هم نمیکند ولی مثلا در نسل بیست و یکم ناگهان میتواند به پریدن روی درخت برسد و دویست نسل بعد به بال پرواز عقاب تبدیل شود.

همین قانون طبیعت، در جوامع بشری هم صدق میکند. چیزی که آمریکا را آمریکا کرده است نه ثروتش نه قانون اساسی اش نه مردمانش و نه حاکمانش و نه دانشگاه ها و مدارسش بلکه وجود امکان وجود آزادی در انتخاب همه چیزهای ممکن است.

در آمریکا برای بیل گیتس شدن لازم نیست دانشگاه را تمام کنید و مهاجری سوریه ایی بودن مانعی برای مدیرعامل اپل شدن ایجاد نمی‌کند. تنها در آمریکا است که کسی مثل ایلان ماسک میتواند بیش از چند کشور درآمد داشته و به فکر تسخیر مریخ باشد بدون اینکه لازم ببیند به رییس جمهورش کمی احترام بگذارد.

آمریکایی ها بیشترین جایزه نوبل را می‌گیرند نه چون باهوش تر و باسواد ترند بلکه چون چینی ها و ژاپنی ها و روسها و آلمانی ها و یهودی ها و عربهای بسیار باهوشی است که امریکا را برای ترقی خود انتخاب می کنند.

کشورهایی که در آنها آزادی انتخابِ آپشنهای متعدد وجود ندارد هرچقدر هم مثل چین برای پیشرفت خرج کنند نمیتوانند به آمریکا برسند زیرا آپشن های محدود، هیچوقت نتوانست دایناسور را به پرنده تبدیل کند.

بهترین نوع حکومت، باید کمترین قدرت دخالت را در انتخابهای مردمش داشته باشد. حکومتی که اگر هم بخواهد ولی نتواند آزادی کسی را محدود کند.

درواقع مهمترین راه بالیدن یک کشور، برنامه ریزی خوب یا حاکمی مصلح یا قدرتمند یا شهروندان باهوش و باسواد نیست بلکه وجود آزادی است یعنی همان چیزی که با آن میتوانید حتی بدون نیاز به هوش و برنامه ریزی حتی پس از اینکه یک شهاب سنگ به دنیایتان خورد باز هم زنده بمانید و انتخاب کنید و بال دربیاورید و پرواز کنید.

یک حاکم مصلح میتواند بیابان را به یک شهر مدرن پر از آسمان خراش تبدیل کند ولی بدون آزادی همه چیز به مویی بند خواهد بود. راه آزادی نه از کوچه تنگ حکومتها بلکه از اتاق خانه ها آغاز میشود با دخترهایی که بی ترس از پدر، گیسوانشان را آزادانه ب باد بسپارند،

مردم ایران مدتهاست انتخاب اصلی شان که با ذات طبیعت همراه است یعنی آزادی را پیدا کرده اند. حتی اگر حاکمان مان فرمان اتوبوس عهد بوق شان را کنده باشند و خلاف جهت جاده مردم و طبیعت و آزادی، تخت گاز به سمت دره درحال حرکت باشند.


https://t.me/draboutorab

More from مرد روز
رابطه بین زیاده خواهی بشر و مرگ
رابطه بین زیاده خواهی بشر و مرگ
Read More