شوهرم و دوست پسرم با هم زندگی می‌کنند اما

چون درون یک خانواده پر از دعوا و ناراحتی و طلاق بزرگ شدم می خواستم همسری انتخاب کنم که یا طلاق نگیریم یا طلاق مان باعث عذاب بچه ها نشود.

خیلی جوان بودیم وقتی که من و «نایل » با هم ازدواج کردیم و قرار بود بلافاصله از لندن به یک شهرک حوالی آن کوچ کنیم اما درست در لحظه آخر، کمپانی که شوهرم در آن کار میکرد از وی خواست در لندن بماند.

برای چندین سال شوهرم فقط آخر هفته ها پیش ما بود. بعد از ۷ سال ازدواج و داشتن دو پسر، فهمیدیم که زندگی زناشویی ما نمی تواند ادامه یابد. بدون اینکه طلاق بگیریم از هم جدا شدیم.

برای مدتی یک آپارتمان کوچک دوم اجاره کردیم که هر کدام مان که با بچه ها نیستیم در ان خانه اجاره ایی به سر برد.

پس از مدتی دیدیم هزینه محل سکونت دوم برای ما سنگین است قرار شد شوهرم برگردد و فقط همخوانه ما شود. کمی غیرعادی بود ولی متوجه شدیم که امکان زندگی مجردی هر دوی ما در زیر یک سقف برای بچه ها مطبوع تر است.

وقتی که با دوست پسرم «یان» آشنا شدم از شوهرم خواستم وی را ملاقات کند تا هیچ مشکل و سوتفاهمی پیش نیاید.

دوست پسرم خودش نیز جزو طلاق گرفته ها بود و و با دو پسرش زندگی می کرد. برای مدتی همه چیز خوب پیش می رفت و معمولا همگی ما مراسم کریسمس و تولدها را با هم سپری می کردیم. من و شوهرم و دو فرزندمان به همراه دوست پسرم و دو پسر او…

خوشبختانه هر سه نفر ما آرامش و آسایش فرزندان مان خیلی مهم بود. برای همین بعد از مدتی برای کاهش هزینه های ناخواسته، شوهرم و دوست پسرم به ناگزیر با هم همخانه شوند.

مدتی پیش وقتی دوست پسرم برای مراقبت از برادر مریضش و مادرش به اسکاتلند رفت تصمیم گرفتیم همه ما به اسکاتلند برویم و آنجا دار و ندارمان را روی هم بگذاریم که یک خانه بزرگ بگیریم. اگر این نقشه عملی شود برادر و مادر دوست پسرم هم با ما زندگی خواهند کرد.

Experience: my boyfriend lives with my husband
https://www.theguardian.com/lifeandstyle/2023/sep/22/experience-my-boyfriend-lives-with-my-husband