چندین سال قبل پُلی در ایالت نیویورک آمریکا فرو ریخت. بعدها کارشناسان گزارش دادند که دلیل ریختن پل، خستگی بوده. یعنی سازه در اثر حمل و بارگیری مداوم دچار خستگی یا fatigue شده و فرو ریخته.
هیچ کدوم از این بارگذاریها به تنهایی از توان سازه یک پل خارج نیست، اما همین متناوب بودن شون هست که خستهاش میکنه، طاقتش تمام میشه و تخریب میشه.
ما آدمها هم عمدتا از خستگی میمیریم. بابت حمل انواع بارهایی که زندگی به ما تحمیل میکنه. فقط اشکالش این هست که توی گزارش مرگ هیچ کس نمینویسن دلیل مرگ، خستگی بوده است.
به نظرم نه تنها باید علم « مقاومت مصالح» رو به پزشکی قانونی پیوند بزنند بلکه باید به روانکاوی هم پیوند بخوره .حتما همانطور که فرمولی برای اندازهگیری میزان تحمل یک سازه در مقابل خستگی وجود داره، فرمولی هم برای اندازه گیری میزان تحمل هر انسان هست
اونوقت شاید بشه یه سیستم هشدار دهنده روی هر کسی نصب کرد که به موقع به اطرافیان یه پیامی مخابره کند مبنی بر اینکه
«هشدار. انسان مورد نظر به خستگی نزدیک می شود، لطفاً اگر دوستش دارید، کمی راحتش بگذارید تا خستگی بارهای متناوب رو آزاد کنه در غیر اینصورت شاهد فروپاشی اش خواهید بود»