روز زن برای من و پدرم

من پدرم یه لوطی بود از اونایی که به سیبیلش قسم میخوردن. توی شهر کمتر کسی جرئت میکرد رو حرفش حرفی بزنه .حتی پاسبونای شهربانی مراعات میکردن.

حالا تصور کن بابا بزرگ خدابیامرزم که حافظ قرآن بوده، خواسته برا یه همچین مردی زن بگیره تا سر به راه بشه.

مادرم ده ساله بوده که به خونه بخت میاد و خودش میگه: « تا چند سال به بابات میگفتم عمو! هر روز بابات برام عروسک و اسباب بازی میخرید»

حدود ۶۵ سال پیش اون هم در اندیمشک که یه شهر کوچک جنوبی بوده یک دختر بچه عامی همسر یک مرد با اخلاق و تربیت همون دوره میشه. زمانی که حتی سواد آموزی برای یک زن یکی از منکرات حاکم بر قبایل و عشایر اون زمان بوده.

اما مادرم سطح خواسته هاش از زندگی رو تا حدی بالا میبره که موافقت پدرم جهت تاسیس یک آرایشگاه زنانه رو میگیره. همسایه ها به همدیگر میگفتند فلانی که یه وقتی گنده لات محل بوده چطور میتونه اجازه بده همسرش دلاکی کنه و این بی آبرویی رو تحمل بکنه؟

مادرم میگه: « بابات بعضی مواقع از شنیدن اینکه مردم چه حرفهایی راجع به ما میگن عصبی میشد و کج خلقی میکرد و گاهی مشاجره بین ما بوجود می آمد»

وقتی با پدرم صحبت از اون روزها میکنم میگه: « من حریف مادرتون نمیشدم. اونقدر با قدرت خواسته هاش رو پیگیری میکرد که از یه جایی به بعد وقتی میدیدم داره پیشرفت میکنه دیدم دیگه واقعیت را نمیشه منکر شد»

مادرم همچنان پیگیر آرزوهاش هست. چند سال قبل وقتی پدرم از پا افتاد مادرم آستین بالا زد و در سن شصت و هفت سالگی گواهینامه گرفت تا به گفته خودش بابت انجام کارهای روز مره به اولاد وابسته نباشه.

از خیلی قدیما به صدها دلیل، زندگی بشر طوری چرخید که قدرت در ید مردان باقی ماند. زنها خود بخود به حاشیه اجتماع کشیده شدند. این موضوع پس از چندین قرن اگر نگوییم تبدیل به پدیده ای غریزی و فطری شده ولی یک پدیده عمومی بود…

دنیا اونقدر مردونه میشه که فروید میگه :« … مردها فکر می کردند چون زنها آلت مردانه ندارند پس ارزش شون کمتر از خودشون هست»

من متخصص روانشناسی نیستم و البته میدانم این مفروصات بشدت دچار تغییر شده اما اگر این نظریات فقط اندکی صحت داشته باشه باید بگم که شما خانمها مسیر پر چالشی پیش رو دارید و ابتدا می بایست از زندان ذهن خودتان عبور کنید. مادرم را که می بینم شک نمی کنم که راه دیگری ندارید جز سخت کوشی و پیگیری خواسته های انسانی تون.

من بعنوان یک مردِ زن سست هرچند معتقدم باید شرایط برابر برای خانمها بوجود بیاد اما دروغ چرا ؟هرگاه که در موقعیت انتخاب یک همکار قرار گرفته ام با وجود اینکه میدانم زنان در محیط کار وفادار و ماندگار و دقیق هستند اما سعی کردم از همجنسانم انتخاب کنم.

خانم ها این را مطمئن باشید ما مردا شاید خوش مون نیاد از استقلال و پیشرفت و قدرت شخصی تون ولی تجربه پدر پر شر و شور خودم نشون داد که اگه توی عمل پیگیر باشید و موفق، ما هم کم کم می پذیریم.

More from حمید علیزاده
از معضلات يك طبقه اجتماعی به طبقه مرفه تر پیوستن
اون روز بوشهر هواش ابری بود. كنار ساحل با دوستم در حال...
Read More