
هزاران سال است در فرهنگ زندگی سیاره ما، پسران توسط مادران شان تربیت می شوند. غذا بخواهند مادر… توجه و محبت بخواهند مادر… ناراحت و نگران باشند این مادر است که آرامشان می سازد.
اما همین فرهنگ عمومی در سیاره ما به پسران می قبولاند که مرد باید هر نوع وابستگی و دلبستگی را پنهان کند. اصلا مرد بودن یعنی بی نیاز بودن… مرد بودن یعنی نشان ندهی ضعیفی یا نیاز به توجه داری.
در این فرهنگ و تربیت عمومی، هر نوع ابراز عاطفه یا حس دلبستگی یا وابستگی عاطفی یک رفتار زنانه لقب می گیرد.
توی همین فرهنگ سراسری بشری، هزاران سال به پسران و مردان تلقین شده است مردانگی یعنی هر آنچه که زنانه نیست. مهر، لطافت، توجه،عاطفه، دلبستگی و حتی به زبان آوردن مشکل روحی برای مردان اکراه دارد.
مجموعه بی نظیر یاخته های عصبی مغز ما انسانها به طور مداوم دنبال تعادل روحی است. نیازهای هویتی و شخصیتی هیچ انسانی به تنهایی نمی تواند ایجاد شود. ما مردان هم موجودات اجتماعی هستیم. ما می خواهیم در مرکز توجه و محبت باشیم. ما مردان هم نیازمندیم.
مرام مردانه قدیم به درد مرد امروزی نمی خورد. دنیای کنونی رقابت هایش شدیدا سخت تر شده است. ما مردان نمی توانیم بهترین خودمان باشیم اگر بخش بزرگی از احساس و عاطفه مان را سرکوب کنیم.
ما مردان زیبایی زندگی را می خواهیم و دلبستگی به زنان یکی از زیباترین نیازهای ما است. دستیابی به توجه و مهر و عاطفه و احترام زنان به ما قدرت تلاش بیشتر می دهد. قدرت رقابت مان بیشتر می شود. زنان و و خواستن شان ما را از هر نظر قوی تر می سازد.
ما لازم نیست عشق و علاقه مان به زنی که دوست داریم را کتمان کنیم. ما لازم نیست به طور مصنوعی نشان دهیم احتیاجی به او ندارم ولی لطفا نرو
ما مردان معاصر بهتر است از مردانگی قدیمی و مسموم که مصادف است با سرکوب حقیقت انسانی وجود مان، فاصله بگیریم. مرد روز به خودش و احساستش و نیازهایش بها می دهد.
سرکوب احساسات و نیازها و حالات روحی ما دیگر یک عمل مردانه نیست. انکار عاطفی بودن، باعث انزوا و پریشانی و عصبانیت و مستاصل شدن ما می شود.
I Don’t Need You but Please Don’t Leave Me
image source
Photo by LOGAN WEAVER on Unsplash