قصه کوتاه « مینا آسیابان» اثر هنری جیمز، سرگذشت دخترِ یک سرمایه دار نوکیسه امریکایی در اواخر قرن ۱۹ میلادی است که به اروپا فرستاده شد تا بتواند فرهنگ و مرام اشرافی را یاد بگیرد.
دختر جذاب، پرشور و سادهٔ امریکایی « Daisy» اسمش به طور استعاره ایی معنی گل وحشی می دهد. او در اولین روزهای اقامت در هتلی گرانقیمت، با نجیب زادهای جوان به نام « Winterbourne» آشنا میگردد که معنی اسمش برکه خشک است. جوان دانشجویی که به یمن ثروت موروثی، مشغول گذرانِ زندگی کمابیش اشرافی در اروپا است.
آشنایی مینا با نجیبزادهٔ با سواد و خوش سلیقه در حقیقت رویارویی نسل پولدار نوکیسه امریکا و اشرافیت اروپا است.
صحنه ملاقات اولیه زوج تازه آشنا شده، اشاره مستقیم دارد به شخصیت مرد اشرافزاده پرمدعا که در یک محل عمومی به انتظار دختر امریکایی ایستاده است: « او از انتظار بدش میآید، این چه جایی است برای قرار ملاقات؟، چرا مردم به من زُل میزنند؟»
جوان اروپایی که که قبل از آشنایی با دختر امریکایی هرگز با این شدت نسبت به هیچ زن دیگر احساس دلبستگی نکرده بود با امیدواری حدس می زند که: «ماجرایی آشنایی ما ممکن است به رابطهٔ جدی ختم شود»
اشرافزاده جوان در همان حین، رفتار آزاد و بدون ادا و اصول « مینا» را دوست ندارد و به نظرش «دهاتی گونه» است. مرد اروپایی، دختر را متضاد با پرنسیپ های تربیتی خودش می داند.
دختر شاد امریکایی که نماینده متمولین نوکیسه امریکا است با معصومیتی شکننده و روستایی، تاب تحمل شخصیت عصا قورت داده اشرافزاده اروپایی را ندارد.
در پایان قصه، «مینا» در یکی از گردشهای توریستی و بعد از به بن بست رسیدن رابطهاش با نجیبزاده جوان، در درون یک بنای بسیار باستانی و باز هم به طور استعاره ایی دچار نوعی «تبِ اروپایی» میشود که بدنش نمی تواند آن را تحمل کند و می میرد.
هنری جیمز وقتی داستان «مینا آسیابان» را به رشته تحریر در آورد که جدال بین پول کهنه ( ثروت قدیمی اروپا) و پول جدید ( ثروت تازه انباشته شده امریکا و متکی بر دستاوردهای انقلاب صنعتی ) در اوج خودش است.
Henry James, Daisy Miller