پروفایل یعنی اون چیزی که دوس داریم باشیم و نیستیم… وگرنه این همه عشق و محبت، این همه مایه دار رنگی رنگی، این همه آدم خوشگل و خوش اندام و شاد و خندون که تو دنیای مجازی میبینیم در دنیای واقعی کجان؟
این آمار نجومی طلاق، این همه طلاق خاموش، این همه فقیر و معتاد، این همه به لجن کشیده شدن روابط از هر نوع، این همه زندانی بخاطر چک برگشتی، اینایی که سر چهارراه وایسادن یه وانت بیاد ببرتشون حمالی اینا هیچ کدوم دسترسی به اینترنت ندارن؟ شایدم واقعا ندارن.
ساعت ده شب به بعد که میری میدون امام حسین یا میدون شوش انگار وارد زامبی لند شدی، چهره ها کاملاً متفاوته، اکثراً مشکل دندون دارن، اکثرشون تا دیر وقت کار میکنن که اون وقتِ شب میان کاپشن حراجی چل تومنی و پولیور صد درصد پلاستیک پونزده تومنی بخرن.
کباب لقمه با گوشت فاسد از عمو رضا چرخی بخرن، اسکلت مرغ از خیابون شهرستانی پایین میدون امام حسین بخرن، میگن واسه گربه میخوایم ولی هم خودشون هم مرغ فروشه میدونن که اینا همش چرنده، یه توافق نانوشته ای بین شون هست که میگه تو بخر منم کاری ندارم واسه زن باردارت میخوای یا واسه گربه ها.
میوه های گندیده بخر و به زور بخند و بگو عیال میخواد لواشک درست کنه واسه بچه ها، اونم میگه تو که راست میگی، ای بابا اصلاً به من چه، الان که کسی با کسی رفت و آمد نداره، تو پروفایل مون میتونیم هر جوری که دلمون خواست صورت مونو با سیلی سرخ کنیم جلوی فک و فامیل و دوست و آشناهای ادلیست مون.
من آدم شکست خورده ای رو میشناسم هر روز عکس تلگرامش رو عوض میکنه چه عکسایی هم میذاره، یکی نیست بمن بگه آخه به تو چه هان؟ بگو خودت چه مرگته؟ تو این مجازستان چه غلطی میکنی؟ برو آهنگ پیری از حضرت داریوش رو گوش کن و به روزای سفر کرده و ایام پیش رو فکر کن… اصلاً تو خود آنچه مینمایی هستی؟