با وجود گذشت قرنها از انتشار اولین اثر ادبی دربارهٔ «دون ژوان»، این قهرمان همواره یکی از جنجالی ترین شخصیت های تاریخ ادبیات جهان به حساب میآید. از اوائل قرن 17 تاکنون، دون ژوان انگیزه بخشِ داستانها، اشعار، نمایشنامه ها، فیلم، اپرا و موسیقی بوده است و این ماجرا همچنان ادامه دارد.
آغاز یک تصویر مثبت از دون ژوان با بایرون شاعر بزرگ عصر رمانتیسم با شعری به نام دون ژوان شروع شد. دون ژوان در اواخر قرن 18 تبدیل به مرد جهاندیده و رند شد که از قضا اصلا مرد خوش سیمایی نیست ولی کیفیت وجودی اش از جذابیت خاصی برخوردار است.
دون ژوان برای اینکه بتواند مورد توجه زنان قرار بگیرد باید «جذابیت» داشته باشد. او میخواهد دوست بدارد ولی از دوست داشتهشدن بیزار است. «دوست داشته شدن» وی را به بند میکشد، آزادیاش را سلب میکند. ابن بدین معناست که وی «آزادی» را به عشق هم ارجحیت میدهد.
به دلیل داشتنِ «تمنای جنسی» متنوع، دون ژوان شخصیتِ پایداری ندارد. او در لحظه زندگی میکند و گذشته و تعهداتش به زنان را فراموش میکند. او شخصیتی دوگانه دارد: او «صادق و دروغگو»، «وفادار و خیانتکار»، «مهربان و بدجنس» است. شاید به همین علت است که خوانندهای که او را به خوبی میشناسد، به جای آنکه از او متنفر شود، تلاش میکند دوستش بدارد و درکش کند.
«دون ژوان» به یک زمان و یک نویسندهٔ خاص نیز تعلق ندارد. برای بهتر شناختنش پیش از هر چیز باید وضعیت اجتماعی، مذهبی و حتی سیاسی دورهای که دربارهاش اثری نوشته شده، بررسی شود. شیوه رفتار و اخلاق او سمبل عصر رنسانس است که مهمترین خصیصه دوران او شروع یک مخالفت اشکار با ارزش های قرون وسطایی است.
قهرمان مولیر« دُم ژوان» و شخصیت بسیار خودخواه «ریچارد سوم» در نمایشنامه شکسپیر و حتی « دن کیشوت»، شوالیه عاشق پیشه ولی ناموفق سروانتس، از انواع دون ژوان هایی هستند که عملا قهرمانان ادبی و فرهنگی قرن 17 بوده اند. اشتراک رفتار و اخلاق همه آنها در این بود که با افراط تمام با مرام مذهبی و اخلاق و عرف پیرامون مقابله می کردند.
دون ژوان در واقع «نماد انسان نافرمانی» است که از قوانینِ جنسیِ سرپیچی میکند. اولین دون ژوان که توسط تیرسو مولینا در قرن هفدم نوشته شد، پیامی مذهبی برای خواننده داشت. در پایانِ داستان، خدایی وجود داشت که جوابِ بیاخلاقیهای قهرمان را میداد و مجازات مرگ را برای او بر میگزید. اما در دون ژوانِ های بعدی قدم به قدم دره ای بزرگ بین آنها و خدا ایجاد گشت تا آنجا که در قرن بیستم با « مرگ خدا» رابطه شان کاملا قطع شد.
از آن پس، لامذهبی وارد داستان میشود و دون ژوان به جای نافرمانی از قوانین دست و پاگیر اجتماعی، باید علیه «پوچی» ی خودش قیام کند. کدام پوچی؟ همان پوچی مصرف که نتیجهاش از یک طعمه به طعمهٔ دیگر رفتن است. تا به کی؟ تا به کجا؟ علیرغم سنتی که او را به مرگ محکوم میکرد، دون ژوان قرنِ بیستم به ادامهی زندگی محکوم است. پس باید از همین پوچی که دچارش است «لذت» ببرد.
ولی هنوز معلوم نیست دون ژوان قرن بیست و یکم چگونه انسانی است؟
منابع:
James D. Wilson, Tirso, Molière, and Byron: The Emergence of Don Juan as Romantic Hero
The Johns Hopkins University Press, http://www.jstor.org/stable/3186981
Northrop Frye, A Study of English Romanticism (New York: Random House, 1968), p. 41
Brunel, Pierre, Dictionnaire de Don Juan, Paris, Robert Laffont, « Bouquins », 1999