انگیزهٔ اصلیات برای نوشتن کتاب «توهمِ جنسیت» چه بود؟
همهٔ ماجرا از آنجا شروع شد که کتابی میخواندم که مخاطبش والدین بودند و با جدیت تمام مطرح کرده بود که به دلیل تفاوت جسمی فاحش بین دختران و پسران، بهتر است که آنها در کلاسهای جدا از هم درس بخوانند. با حیرت تمام متوجه شدم که کتاب فوق سوءتعبیر وحشتناکی از تحقیقات «عصبشناسی علمی» ارائه داده بود.
فقدان دلایل علمی که در نگرش طرفداران تفاوت بین دو جنس وجود دارد، انگیزهبخش نوشتن این کتاب تحقیقی شد.
چرا بشر تلاش دارد تا به هر وسیلهٔ ممکن بر این ادعا تاکید کند که مغز زنان با مردان تفاوت دارد؟
ما به جهان پیرامون خود مینگریم و میخواهیم نابرابری آشکار در وضعیت زندگی زنان و مردان را توضیح دهیم، بنابراین راحتتر است که این فاصله و اختلاف فاحش را به طبیعت این دو جنس نسبت دهیم تا اینکه جامعهٔ بشری را مسئول اختلاف و نابرابری بین زنان و مردان بدانیم.
از زمانی که دانش علمی دربارهٔ مغز بشر شکل گرفته است، قضاوت گمراهکنندهای نیز با آن وجود داشته است که سعی کرده نابرابری آشکار بین دو جنس را توجیه کند. عدهایی اصرار داشتند که مغز زنان کوچکتر است و عدهایی نیز حدس میزدند که جمجمهٔ زنان شکل مسئلهداری دارد.
پس این ادعا که زنان برای تشخیص احساسات و خواندن ذهن دیگران، گیرندههای قوی دارند از کجا آمده است؟
اگر به تحقیقات و آزمایشهای علمی معاصر که در این زمینه صورت گرفته بنگرید پی میبرید که مردان و زنان به یک اندازه میتوانند دربارهٔ دیگران حدس بزنند و احساس آنها را دریابند.
زنان از توانایی بیشتر برای خواندن ذهن دیگران برخوردارند چون در طول زندگی به آنها یادآوری شده است که در این زمینه باید بهتر از مردان باشند و به همان نسبت به مردان نیز از کودکی تلقین کردهاند که نباید و نمیتوانند به خوبی زنان، فکر دیگران را بخوانند.
پدر و مادرهای دورهی معاصر که فرزندانشان را در دنیایی تقریباً برابر بزرگ میکنند اغلب با بهت و ناباوری به دختران خود که میل دارند با عروسک «باربی» بازی کنند و به پسرانشان که به اسباببازیهای جنگی علاقه نشان میدهند چشم میدوزند. اگر این پدیده ذاتی نیست پس چرا در ابعاد وسیع وجود دارد؟
من وقت زیادی را با والدین بچهها سپری میکنم و شاهد این مسئلهٔ ناگوار هستم که والدین با تمام همت و انگیزهٔ خیرخواهانه و تلاشی که به خرج میدهند تا فضای تربیتی سالم و بدون تاکید بر جنسیت را برای بچه ها ایجاد کنند ولی عملا نمیتوانند دختران و پسران خود را از صفبندی جنسیتی جامعه جدا کنند.
بچهها قدم به دنیایی میگذارند که جنسیت، آشکارترین تقسیمبندی اجتماعی است، تقسیمبندیایی که مدام بر جدایی و تفاوت کودکان از طریق لباس و سایر نشانهها انگشت میگذارد. بچهها در دامان والدینی تربیت میشوند که خودشان میزبان مجموعهٔ خودآگاه و ناخودآگاهی از توقعات جنسیتی هستند.
Cordelia Fine، Delusions of Gender
Thomas Rogers, “Delusions of Gender”: The bad science of brain sexism
http://www.salon.com/2010/09/07/sexism_neuroscience_interview/
Cordelia Fine is a research fellow at the University of Melbourne, Australia, she is also the author of A Mind of Its Own, about how the brain distorts and deceives. She has a Ph.D. in cognitive neuroscience from University College, London.