هیلدا وینجا فیلسوف نروژی به یکی از بزرگترین دغدغه های عمومی بشر یعنی « خوشبختی» علاقه خاص دارد. تحقیقات دوره دکترایش مربوط بود به تعریف ارسطو از خوشبختی که بیش از ۲ هزار سال پیش نوشته بود.
به نظر فیلسوف نروژی، ارسطو معتقد نبود زندگی قرار است در پایان به یک خوشبختی ختم شود. زندگی خوشبخت مثل یک قصه با یک پایان خوش نیست. ارسطو سعی کرد توضیح دهد که خرسندی و آرامش واقعی انسان در طول زندگی و ذره ذره و مداوم اتفاق می افتد.
هیلدا وینجا از جمله فیلسوف معروف اروپا «سورنسن» استفاده می کند که گفته بود « با یک پرستو بهار نمی شود ولی همین یک پرستو سهم خودش برای بهار شدن را ایفا می کند»
از نظر هیلدا وینجا شاید اکثر ما انسانها همه عوامل و شرایط خوشبخت شدن را نداشته باشیم ولی مثل تاثیر پرنده بهاری، اگر حتی یک امکان نظیر داشتن یک دوست خوب نصیب مان بشود می توانیم خوشبخت بودن را در دسترس خود بیابیم.
به نظر او یک زندگی می تواند کامل و خوشبخت باشد وقتی به چند منبع شادیبخش نظیر دوستان صمیمی، خانواده، یک احترام حداقلی و جامعه متعادل، دسترسی داشته باشیم. ما اگر به این حقیقت ساده پی بیریم به خوشبختی که همه دنبالش هستند در طی زندگی دست می یابیم.
ارسطو در زمانه خودش معتقد بود که سن خوشبختی ۴۹ سالگی است. دلیلش هم این است که رسیدن به حس خوشبختی نیازمند زمان است. البته در دنیای ما ضرورتی برای تاکید روی یک سن مشخص وجود ندارد. بعضی ها به خاطر شرایط بهتر اجتماع، قادر به عملی ساختن نیازها وقابلیت های خود در سنین پایینتر هستند. خیلی ها هم به خاطر نداشتن وضعیتی مناسب، توانایی های شان در سنین بالاتر نیز بروز نمی یابد.