از مشخصات یک ذهن مذهبی

یک انسانِ «مذهبی‌اندیش»، هنوز در دوران جنّ و پری و چراغ جادو زندگی می‌کند

او معتقد است که با دعا کردن (طلسم‌ و جادو کردن) می‌توان زنجیره‌ی عینی «علّت و معلول» را شکست، که می‌توان با مدح‌کردن و قربانی‌کردن پیش پای «خدایان» نظر مساعد آن‌ها را به دست آورد و به ثروت و سلامتی و پیروزی و بهشتِ برین رسید.

فکر می کنند که می‌توان به پشتیبانی نیروهای آسمانی، زمین را تصرف کرد و از طریق، ماموران و کارگزاران‌شان دنیا را اداره می‌کنند و در نتیجه بعضی انسان‌ها می‌توانند به نمایندگی از خدایان بر زمین و زمینیان حکومت کنند و مردمان را به سوی خدایان ببرند.

یک انسانِ مذهبی دارای‌ یک ذهنیّتِ «افسانه‌اندیش» است 

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های ذهن افسانه‌اندیش، گسستگیِ منطقی و «جزیره‌‌ای‌بودن»ِ آن است. به این معنا که هر رویدادی می‌تواند از نظام «علت و معلول»ِ مخصوص به خود پیروی کند. انسانِ افسانه‌اندیش در زندگی روزمره‌اش، در کسب و کارش، در حساب و کتاب‌اش، به راحتی از عقل حسابگرش کمک می‌گیرد و نمی‌توان حتّا یک « قران» هم سرش کلاه گذاشت!

امّا همین انسان منطقی و معقول به راحتی می‌پذیرد که یک شخص «برگزیده» سوار بر اسب توانسته به معارجِ آسمان‌ها (که از نظر او پایگاه خدا و ملائک است) برود،‌ یا یک کودک هشت ساله ناگهان غیبش بزند و تا هزاران سال بعد همچنان زنده باشد و جهان را مدیریت کند. در ذهنِ او، علّت‌ها و معلول‌ها هیچ ربط منطقی به هم ندارند، چرا که پیوستگی آن‌ها نه بر اساس یک روند عقلانی یا عینی، بلکه تنها بر اساس اراده‌ی خدایان ایجاد می‌شود.

در ذهن انسان افسانه‌اندیش، ارزش اعمال و اخلاق بنا به نسبت‌‌‌شان با خدایان سنجیده می‌شود

بنایراین کشتن یک انسان، غارت او، تجاوز به زندگی و حریم او، شکنجه و آزار او اگر با نظر و فرمان خدایان باشد نه تنها مذموم و ناپسندیده نیست، بلکه عین عدالت و حقیقت،‌ بلکه راه نجات و وسیله‌ی رسیدن به رستگاری و خوشبختی است. امّا از آن‌جا که دریافت و فهم ِ نظر و فرمان «خدایان»‌ برای بندگان ممکن نیست،‌ پس ناگزیر باید به نظر و فرمان ِ ماموران و نمایندگان خدایان تسلیم شد که مستقیماً به سرچشمه‌های ملکوت دسترسی داشته‌ و از آن‌‌جا «حُکم» گرفته‌اند.

به همین دلیل است که در جوامع ِ پیشامُدرن و افسانه‌اندیش، از بندگی ِ خدایان تا بندگیِ نمایندگانِ خدایان راه زیادی نیست و رهبران جامعه دیر یا زود به «مقام خدایی» می‌رسند. به همین دلیل است که هر گاه قدرت‌مندان یک جامعه بخواهند تسلط و حاکمیّت‌شان را ابدی کنند،‌ به ترویجِ مذهب یا ذهینّت مذهبی (حتّا در قالب فاشیسم یا نازیسم یا ملّی‌‌گرایی یا…) می‌پردازند.

به همین دلیل است که در این جوامع،‌ ارزش‌های اخلاقی سقوط می‌کنند و صداقت، شرافت، وظیفه‌شناسی، کار اجتماعی و… تنها در نزدیکی هرچه بیشتر به خدایان و نمایندگان‌ خدایان معنا و مفهوم پیدا می‌کند، جایی که مداحی و چاپلوسی و ریاکاری و زرنگ بازی تنها کالای «مکاره بازار»ِ انسانیّت خواهند بود.

 

 

More from خالد رسول پور
دو داستان خیلی کوتاه، خیلی تلخ
خالد رسول پور از دهه هفتاد به طور جدی مشغول نوشتن داستان...
Read More