دختری که دوست دارم باهوش و پولداره و این اذیتم می‌کنه

من ۲۴ سالمه. اهل دوست دختر داشتن و این حرفها نیستم. مغرورم و میدونم تنها راه پیشرفتم درس خوندنه. اما اخیرا با دختری آشنا شدم که پزشکی میخونه. با اینکه تجربه خیلی کمی در دوستی دارم اما خوب تونستم ارتباط برقرار کنم.

فقط یک موضوع که مثل پتک خودشو میکوبه توی سرم این هست که من از خانواده ای فوق العاده ضعیف اقتصادی هستم ولی وضع خانواده اش خیلی خوبه. گاهی که بحث خانواده میشه من تمام اعتماد بنفسم دود میشه میره هوا با وجود اینکه بشدت دارم درس میخونم و آینده کاری روشنی دارم.

میترسم نتونم توقعاتش رو برآورده کنم. من واقعا نمیدونم چطوری خودم و خانوادم رو بهش بشناسونم که منو طرد نکنه. احمقانه ست اما انگار از درون خالی میشم. من فقط نمی خوام از دستش بدم.

محسن عزیز

چرا هزار تا مسئله را اولِ آشنایی با هم قاطی می کنی. سعی کن قدم به قدم حرکت کنی.

اولا اینکه هر دوی تان شانس آوردید که همدیگر را شناختید و از هم خوشتان آمد. الان هدف تو باید این باشد که به شناخت کمابیش کاملی از شخصیتش برسی .

دوما اینکه به اولین نتیجه خوشایندی که باید برسی این است که با دختری آشنا شدی که محتاج تو نیست. یکبار هم شده نگران سرپرستی طرف مقابل نخواهی بودکه به طور سنتی بر دوش مردان جوان سنگینی می کنه.

تازه اگر بفهمه که چه وضعیتی داری و باز هم خواست بمونه مهمه.این یعنی اینکه انتخاب خوبی داشتی و شخصیتی داری که برای او با ارزش تر از پول است.

سوم اینکه، ۲۴ سالگی خیلی زود است برای مرد خانه شدن و نگران مسولیت مالی دیگران بودن…

نکته مهم آخر اینکه فقیر بودن به خودی خود محدود کننده نیست. خودت داری می گویی که پشتکار و هدف داری و اینها خصوصیات ارزشمند انسانی است. به خانواده ات که باعث تربیت هویت تو شدند افتخار کن. تو اگر از خانواده ات با غرور و احترام یاد نکنی انتظار از دیگران غیرمنطقی است.

Written By
More from بهمن
خوش آمدن با عشق فرق دارد
خوش آمدن با عشق فرق دارد
Read More