او برای عشقبازی آمده بود نه ارضای جسمانی

وقتی رسیدیم به منزل، «س» از من خواست که ده دقیقه توی ماشین بمونم و بعد بیام بالا. رفت و من هم واردشدم.

کف منزل را از ورودی تا تختواب پر از گلبرگهای رز کرده بود، با شمع های جا به جا و زیبا. 

روی میزهم پراز شراب قرمز و آبمیوه و میوه. ازگوشه ی سالن نگاهم می کرد. آرام به طرفم آمد. بغل کرد. بویید. یک لحظه خواستم تنها باشم. او آن همه خواستنی بود برایم، ناگهان …اما خالی شدم.

نشستم. نشستیم. میوه خوردیم. اوشراب هم زد. من مقاومت می کردم. شراب و اینها را درک نمی کنم. اصرارعاشقانه کرد. نوشیدم.

به نخستین جرعه ها، به چرت وپرت گویی افتادم. گیج و منگ. بدم نیامد از این حال. نزدیکش شدم.
چه بویی! همیشه خوش عطربود. آرام مرا بوسید.

نخستین بوسه ی مان بود. بعد از چندین ملاقات و حتی بارها تنها شدن باهم و مقاومت هردو بر نبوسیدن. شیرین و دلخواسته.

ساعتها مغازله کردیم همان جا. تا بغلم زد. میان زمین وهوا و بوهای خوش لب و تن و دهانش بودم که خود را برتختی یافتم که تا ساعتها تنم را نوازش کرد.

برای تن – آمیزی آمده بود نه ارضای جسمانی. چه صبوری کرد.

بوسه و سیگار و شمع و عطر و شراب و پسری خوش اندام و دلنشین. «س» آرام به زندگی ام پا گذاشت تا تمام حروف الفبا را با او برای همیشه فراموش کنم …

 

وبلاگ دختر روز

Image source

http://www.emptykingdom.com/featured/sigurd-grunberber/

More from فرنگیس
مردان، بدن‌شان، بهترین هدیه روی زمین است
من نمی دانم این مردهای قدمتوسطِ بدون شکم که با پیراهن های...
Read More