در بعضی احادیث آمده که درون آدمی زاویه ایست که پُر نمی سازد او را مگر شیرینی 1 -1
روی موزائیک داغ از آفتابِ کم رمق بهاری دراز کشیده ام و دلم شیرینی می خواهد. بی هوا! مسقطی می تواند بهترین انتخاب باشد. زنِ جنوبی ایی می شوم که از ساحل برگشته، برقه ام را پس می زنم. و در آینه ی مطبخ به پوستِ تیره ام نگاه می کنم2…
یک پیمانه نشاسته را توی ظرف می ریزم و چهار پیمانه آب، خوب هم می زنم تا نشاسته کاملاً حل شود روی حرارت ملایم هم می زنم انقدر که رد قاشق روی مایع بماند و سفت شود. دو پیمانه شکر اضافه می کنم و بعد دو گردو کره، همچنین هل و گلاب.
به نظر می رسد که در مورد غذا هر قومی به رنگ خاصی گرایش پیدا کرده است و آن رنگ را خوشایند و اشتهاآور می بیند. ما ایرانیان مسلماً برای بیشتر غذاها رنگ زرد و نارنجی را ترجیح می دهیم و به همین جهت در بیشتر غذاهای ما زردچوبه و زعفران به کار می رود؛ برای فرنگی ها رنگ قهوه ایی تیره اشتهاآور است، به طوری که با انواع وسایل، مانند کارامل یا قهوه یا کاکائو، مواد خوراکی و حتی نوشیدنی را به رنگ تیره در می آورند.3
پس زعفران را هم می زنیم تنگ اش! آنوقت می بینید که بازیِ رنگ های زرد و نارنجی و سرخ چه قشرقی به پا می کنند که از هم پیشی بگیرند و رنگ قالبِ مسقطیِ تان را شکل بدهد.
مایع را در سینی بریزید و در یخچال بگذارید تا خنک بشود. برش بزنید و حبّه را در پودر نارگیل بغلتانید. یک ظرف آبیِ تیره انتخاب کنید تا ابرهای نارگیلی را در آسمانش بچینید. با گل محمدی شیرینی را آرایش کنید. رنگ صورتی غوغا می کند. دست هاتان تا مدتی بوی گُل می گیرد؛ بویِ گُلِ گلاب… دهان را باز کنید گاز بزنید این حجمِ لزج و شیرین را از پرزهای زبان به گلو هدایت کنید تکه ایی دیگر بردارید تا آنچه را ساخته اید ویران کنید!
پی نوشت:
1- اداب المضیفین و زادالاکلین. سلطان محمود بن محمود بن محمود. ق9. به کوشش ایرج افشار
2 – اشاره به این نکته که: « مسقطی جنوب امروزه یکی از انواع دسرها و شیرینیهای ایرانی به شمار میآید. این شیرینی در قرن گذشته از بندر مسقط به سواحل خلیج فارس ایران میآمد ولی امروزه در شهرهای بندر عباس، سیرجان، بندر لنگه، میناب و بوشهر ساخته میشود.» مستطاب آشپزی.
3 – از پیشگفتار نجف دریابندری در کتاب مستطاب آشپزی از سیرتاپیاز.
4 – و این قطعه بی نظیر: … دو پاره ی نان برگیر و روی یکی چند پاره گوشتِ مرغ بگذار و چند حبّه مغزِگردو و بادام را چپ و راست روی آن بچین؛ برش های پنیر و تخم مرغ پخته و دانه های زیتون را هم مانند چند نقطه اضافه کن و اندکی نمک بپاش؛ آنگاه نگاه کن تا چشمت لذّت ببرد، سپس پاره دوّم نان را روی آن بگذار و گاز بزن تا آنچه را ساخته ایی ویران کنی. فصلِ صدم: تاریخچه ی ساندویچ/ کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز/ نجف دریابندری.
کمی ماجراجویی چاشنیِ شخصیت تان اگر باشد آشپزی را دوست خواهید داشت. پختنِ یک غذا یا شیرینی درست شبیهِ قدم گذاشتن در تاریکی ست. این حرکت مارپیچ و کورمال رفتن بینِ هزارتوهای بو و طعم و حرارت، نفس بُر و شگفت انگیز است.