فیلم « هیچ» و مردان ناهنجار

عبدالرضا کاهانی کارگردان فیلم « هیچ» از دست مرد ایرانی خشمگین و نا امید است. برای همین انتخاب و تصمیم نهایی را به دست یکی از زنان فیلم می سپرد. در آخرین صحنه فیلم، تماشاگران می بینند که «عفت» مادر خانواده، در حال پوشیدن کتانی اش است تا از روی غیرت، دوباره برای نجات خانواده، به کار کلفتی سابق خودش بازگردد.

چهار مرد در فیلم وجود دارند که در شرائط جدیدی که در جامعه پیش آمده است فقط شبحی از یک مرد ایرانی از آنها مانده است. مهدی هاشمی در فیلم «هیچ» نقش مرد شکمباره‌ای به نام نادر را بازی می‌کند که بخاطر مشکلات ژنتیکی و مادرزادی دائم در حال غذا خوردن است که با فقر عریانی که در فیلم شاهد آن هستیم تضاد زننده‌ای دارد.

داستان فیلم از آنجا شکل واقعیت جادویی را به خود می گیرد که خوردن های بی وقفه نادر مصادف با  تولید کلیه های اضافی در بدنش می شود. ثروتی که با فروش کلیه‌هایی اضافی حاصل می‌گردد می بایست برای اعضا خانواده ایی که از او  سرپرستی می کردند چاره گشا باشد اما نادر نه ‌تنها بر ثروت آنان نمی‌افزاید بلکه به دار و ندارشان چنگ می‌اندازد.

برادر بزرگتر « بیک»، یک جاهل و لوطی سابق است که از فرهنگ تازه مد شده که به مردها اجازه زن دوم گرفتن می دهد سوء استفاده می کند و با این کار زندگی اش از هم می پاشد.

عادل پسر دوم خانه (احمد مهرانفر) یک فوتبالیست سابق است که سرخوردگی اش را با کنترل همسرش یکتا ( باران کوثری) و خشونت نسبت به او سامان می بخشد. عملی که در انتها موجب خودکشی یکتا می‌گردد. کاهانی با خودکشی یکتا و نابودی تنها بارقۀ امید  یعنی جنینی که با خود حمل می‌کرد ناامیدی خود را نسبت به آینده بیان می‌کند، آینده‌ای که قرار بود روزی به دست فرزند عادل و یکتا رقم بخورد.

هنرنمایی فوق العاده صابر ابر در نقش «نیما» نامزد دختر جوان خانواده باعث می‌شود تا یکی از چهار مرد فیلم، با وجود مهربانی و لطافت انسانی، به‌‌ همان سرنوشت نکبتی دست یابد که بقیه مردان سابق! در فیلم دچارش گشته‌اند. نیما در واقعیت، قدرت تمام کردن درسش را ندارد، حوصله کار و تعهد ندارد و به شدت متکی به مادرش است. در پایان قصه متوجه می‌شویم حتی از مردانگی! نیز بویی نبرده است.

چهارمین مرد فیلم، نادر، مرد شکمو و تنبلی بوده است که  زندگی اش توسط عمه اش  گذران می شد و گرسنگی سیری ناپذیر داشت. پیدا شدن ثروت جدید از طریق  تولید کلیه اضافی در بدنش، نه تنها هیچ نفعی برایش نداشت بلکه باعث شد هر چه بیشتر به ناهنجاری های شخصی اش میدان بیشتری ببخشد.

 عفت و دو فرزند و عروس‌هایش نمادی از جامعه ایرانی‌ هستند که پس از ورود نادر به عنوان سمبول منبع ثروت که درحال تولید مداوم کلیه است امید جدیدی در آنها جان می گیرد. کلیه های اضافی که نادر در بدنش می سازد خیلی شبیه نفت بعنوان ذخیره ملی کشور است.

خانواده با وجود داشتن منبع درآمد بادآورده، وضعشان بهبود نیافته که هیچ بدتر هم می‌شود. در واقع این ثروت تمام ناشدنی فقط برای ارضای طمع سیری ناپذیر نادر بعنوان قیم این ثروت بادآورده کاربرد پیدا می کند.


مشخصات فیلم «هیچ» در ویکیپیدیا

 

 

 

More from آراد افشار
فاحشۀ زیر بازارچه و سینمای ده‌نمکی
بچه که بودم دو کوچه آن طرفتر، دختری به گفته دیگران فاحشه،...
Read More