
احساساتی نظیر پکر، دلسرد، دمغ و سرخورده ممکن است به دلایل واقعی در زندگی بزرگسالی به سراغ آدم بیایند ولی همگی شان یک وجه مشترک هم دارند و آن اینکه بازمانده یک احساس بچگانه هستند.
بچهها فقط می خواهند برنده شوند. آنها هیچ تصوری از شرایط و موقعیت یا شانس ندارند. اگر به خواستهشان نرسند پکر و ناراحت میشوند. مغز کامل نشدهشان، در یک واکنش غریزی ساده، اصلا نمیخواهد شکست را بپذیرند.
دلسرد و پکر شدن عملا یعنی از بین رفتن توقعی که وجود داشت. یک کودک برایش مهم نیست خواستهاش واقعبینانه یا عادلانه باشد. وقتی چیزی میخواهد اگر به دست نیاورد یا گریه میکند یا بداخلاقی …
یک ذهن بچگانه وقتی نقشهایی میکشد یا هدفی را برای خود تعیین میکند اگر برنامهاش خوب پیش نرود خشمگین میشود و بهانههای غیرمنطقی میآورد.
یک تصور بچگانه فکر میکند همه دنیا دور او میچرخد. اگر از غذایی خوشش نمیآید یا یک بازی را دوست ندارد نمیفهمد چرا دیگران احساس و سلیقه مشابه او را ندارند.
یک ذهن کودکانه توقع دارد همه در رسیدن او به نیازش، تلاش کنند. معمولا به ذهنش خطور نمیکند خودش مسول اصلی اعمال و رفتارش است.
شخصیت بچگانه تشخیص درستی از انتقاد و گله ندارد. او فقط تعریف و تمجید را میفهمد.
دلسردی و ناراحتی جزو اولین واکنشهای یک کودک است و تا حدودی نیز طبیعی… اما بچهها بهتر است به مرور در خانه یاد بگیرند که دلایل واقعی ناراحت شدن شان، چیست؟
والدینی که به هر کاری دست میزنند تا بچهشان ناراحت یا دلسرد نشود فرزندانی با توقعات بیجا تربیت میکنند که گریبان شان را در بزرگسالی هم میگیرد.
Disappointment, The Emotion of Children
Parenting: Disappointment Is Good
Image source
https://www.pexels.com/@olly