خوشبینی ساده لوحانه من و مملکت غرق در عذاب

متاسفانه چندین کشور در طی ۳۰ سال گذشته به شدت اذیت و حتی تخریب شده اند و ایران ما هم دارد از تاثیرات ویرانگر یک مدیریت عقب مانده شدیدا رنج می برد.

اما به نظر من، همه ما هر جا و در هر وضعیتی باشیم انگار تازه از درون غار داریم بیرون می آییم. متوجه نورهای کم سو ولی زیبای شدیم که تاکنون در دسترس اکثریت آدمها نبود.

تقریبا همگی ما کنجکاویم و دوست داریم بیشتر بدانیم و بفهمیم و از همه مهمتر دارای نظر و حس شخصی گشته ایم. درست و غلط یا سطح کیفیت حرف های ما که در دفترچه های خاطرات شبکه های اجتماعی می نویسیم در حال حاضر مهم نیست. مهم این اتفاق همگانی است که در طی حدود ۱۵ هزار سال تمدنی که به راه افتاده است فرصتش برای اکثریت بشر غیرممکن بود.

به نظر من، شهروندان این روزهای سیاره ما به کمک فیلم ها و سریالها و همه دنیای سرگرمی و دانستنی های درون اینترنت و ماهواره ها، هر سال عملا به اندازه صدها کتاب، قصه و تجربه زندگی دیگران و اطلاعات تاریخی و مفاهیم علمی و شعور می آموزند.

خودم البته موقع نوشتن یاد این جوک افتاده بودم که یک دیوانه یک مگس را می گیرد و بعد کف دستش را باز می کند می گوید بپر و مگس می پرد و می نویسد مگس کر نیست. بعد یک مگس دیگر می گیرد و دو بالش را می کند و می گوید بپر ولی مگس نمی پرد. دیوانه می نویسد وقتی بال مگس را بکنیم کر می شود و بقیه ساده لوحی های یک دیوانه…

خواستم این حس و توقع ناشی از آن را با شما شریک شوم شاید در حد یک لبخند کوچک، لحظه ایی شما را مثل خودم یک خوشبین ساده لوح بیابم 🙂

More from ونداد زمانی
چرا « یه حبه قند» یک فیلم ملی است
فیلم «یه حبه قند» تجربه موفقی از سینمای ملی است. این ادعایی...
Read More