اجازه نداری هیچ لحظهِ خوب بدون من داشته باشی

Possibly Dutch - Boy with a Candle and Girl with a Mousetrap - Google Art projects
Possibly Dutch – Boy with a Candle and Girl with a Mousetrap – Google Art projects

سلام خانم سنگ صبور

می خواهم در باره همسرم حرف بزنم که  ۸ سال از ازدواج ما می گذرد و یک پسر ۶ ساله هم داریم. همسرم زن خیلی خوبی است و از این بهتر حتی در خیالم هم نمی گنجید. زیبا و دوست داشتنی است. شریک اقتصادی خوبی هم هست و همه کارهای حسابداری شرکت کوچک ما را انجام می دهد. مادر خوبی است و به مادر مسن من با تمام وجود می رسد.

اما مشکل ما از روز اول آشنایی مان شروع شد که بدون رودربایستی از من خواست که یک زندگی بسیار متعهدانه ایی نسبت به هم داشته باشیم و تمام زندگی خودمان را وقف همدیگر کنیم. برای یک مرد چه چیزی از بهتر از این؟ من عاشقانه دوستش دارم ولی فکر نمی کردم این نوع درخواست ها می تواند زیادی و حتی غیرعادی باشد.

فقط تجسم کنید که به نظر همسرم هر کاری که بدون او و دور از او انجام دهم شکستن عهد ما است. هر کاری حتی نامه نوشتن به شما یا در باره ساده ترین موضوعات روز حرف زدن با هر فرد دیگری جز او … به نظر همسرم که البته یواش یواش درز بیشتری پیدا می کند من حق ندارم هیچ نوع تفریح و لذت و احساس خوبی را بدون او مرتکب شوم. من می فهمم که همسرم چه می گوید ولی نمی فهمم که چرا هر روز بیشتر از پیش در خودم فرو می روم.

هر لحظه که تصویر همسرم به ذهنم می آید و انتظاری که او از من دارد از دلخوری هایی که دارم احساس شرم می کنم. لطفا راهنمایی ام کن. لطفا

امیرضا

 

امیر رضای عزیز

با خواندن این نامه بسیار غمگین شدم. دلم برای عشق و تعهدی که هر دوی تان به هم و زندگی دارید سوخت.  ناراحت شدم چون افسوس بزرگی در من ایجاد شد. در این دنیای هر لحظه بی وفاتر شونده٬ زوجی مثل تو و همسرت پیدا می شوند که از طرفی به  انسانیت امیدوار می شوی ولی از طرف دیگر می بینی که این بشر انگار نافش را با زیاده روی و افراط بریده اند.

این همه خیانت و بی مهری و دروغ و کلک بین زوج ها وجود دارد و چه زجرها و دلشکستن ها که بر زندگی ها وارد نمی شود ولی مثل اینکه همسر تو بر عکس روزگار عمل می کند و چقدر اسفناک که او هم افراط می کند.

امیر رضای عزیز از حرف هایت معلوم است که که از این نوع تعهدِ صد درصد٬ ناراحت هستی. شاید یک دلیل بزرگ که تا به حال طاقت آوردی این است که خیالت راحت است و دلهره بسیاری از مردان را نداری. محیط امن و عاشقانه ایی در درون خانه داری و اکثر نیازهای اساسی ات اینطور که می گویی به بهترین شکل مهیا است.

شاید تو از معدود افرادی باشی که بتوانی خمور و غمگین به زندگی ادامه دهی و به قول معروف اصلا وارد اتاق ممنوع  شدهِ خواسته های انسانی دیگرت نظیر احساسات  ساده شخصی٬ ارتباط اجتماعی٬ دوستی و حتی لذت ها و آرزوهای شخصی ساده ایی که هر انسان بزرگسال دیگر دارد نشوی. اما این قانون همیشگی را در نظر بگیر که  زیاده روی و افراط دیر یا زود از جای دیگر لطمه اش را نشان خواهد داد.

این نوع تعهد و این نوع توقع  که تو از آن حرف زدی برای زندگی یک زوج٬ سالم و ماندگار نیست و متاسفانه  ممکن است عواقب ناخواسته ایی داشته باشد.
نامه تو در خود یک تناقض بزرگ را بر ملا می سازد. وقتی قرار است هیچ حس خصوصی بدون اطلاع او نداشته باشی پس احساسات خصوصی ات می بایست  اول از همه به او هم منتقل شود. چرا این شیوه رابطه٬ جا برای یک گفتگوی صمیمی و بسیار شخصی را در بین تان ایجاد نکرده است؟ آیا همسرت فقط به احساسات قابل لمس و دیده شدنی تو حساسیت نشان می دهد؟

باید به هر شکل ممکن به او نشان دهی و بگویی که انسان ها نباید ناگزیر باشند همه علائم انسان بودن را خاموش کنند و مهمتر از آن انسان ها نباید ناگزیر شوند که به دروغ و  پنهان کاری کشیده شوند و از همه اینها مهمتر٬ مدام سایه گناهی بی دلیل بر روی روح  و روان شان سنگینی کند.

با او٬ همه افکار و غم ها و شبهه ها و شک هایت را در میان بگذار. زنی با این حد شعور و تعهد و کنترل بر ضمیر خویش٬ قادر به درک مسائلی هست که صمیمانه بیان کنی. امیدوارم با هم به نتیجه کمی متعادل تر در قدم اول برسید. این قدم اول٬ بی شک شروعِ یک پایان برای افراط است.

کیانا

Written By
More from کیانا
شرط بسته بودم عاشق 10 نفرشان بشوم
حدود 40 سال پیش وقتی که خیلی نوجوان بودم با خانواده ام از مشهد...
Read More