وسوسهِ خواندن یک رمان فارسی

محمد کاظم مزینانی
مدتها بود که دیگر رمان ایرانی نمی خواندم … بارها خوانده بودم و بارها ناامید شده بودم… می دانستم که در میان نویسندگان ایرانی هستند کسانی که کارهای شان ارزش خواندن دارد اما هیچگاه انگیزه نداشتم با وجود اینهمه رمان مطرح جهانی ناخوانده که در قفسه کتابخانه ام هست به سراغ نویسندگان ایرانی بروم.

اما این بار برای به دست گرفتن یک رمان ایرانی یک اسم وسوسه ام کرد. «محمد کاظم مزینانی» … او شاعر دوران کودکی های من بود. هر هفته کیهان بچه ها که می خریدیم تند تند ورق میزدیم که برسیم به شعری از او و در آن روزهایی که همه چیز تلخ و سیاه بود کام مان را با شعرهای روشن او شیرین می کردیم.

 

رمان «آه با شین» را صرفا برای ارضای حس کنجکاوی به دست گرفتم و وقتی تمام شد حیرت زده بودم … روایتی بود از سرنوشت چند نسل از زندگی «سالارها»” که از تخم و ترکه قاجار بودند اگر چه در مضمون آدم را به یاد «صد سال تنهایی»” می اندازد اما در اجرا اثری منحصر به فرد و مستقل و کم نقص از آب در آمده است.

«آه با شین» رمانی مدرن است که با زبان و ذهنی شاعرانه روایت شده است… رمانی پر از توصیفات و ترکیبات شاعرانه و این شیوه روایت آنقدر خوب در دل داستان نشسته است که به هیچ وجه توی ذوق نمی زند و صرفا تصاویر و تجسم های تو در توی رمان را زیباتر کرده است.

اگر در مدتی که رمان های ایرانی را تحریم کرده بودم در ادبیات ایران واقعا تحولی رخ داده باشد و سایر داستان های ایرانی هم به همین خوبی نوشته شده باشند من همه  این سالها خودم را از لذت بردن از این ادبیات ناب محروم کرده ام.

نمی دانم چرا در محافل ادبی ایران کسی حرفی از این رمان نزده است و نمی زندشاید چون ناشر آن «سوره مهر» است که بیشتر ناشر ادبیات جبهه و جنگ است و احتمالا وابسته به برخی جریانهای اصول گرا؟ … شاید چون هنوز یک سال نیست که چاپ شده است؟ … یا اینکه ادبیات داستانی ایران به قدری رشد کرده است که رمانی در حد و اندازه های «آه با شین» آنقدرها هم دیده نمی شود! به هر حال خواندن این داستان برای من یک اتفاق هیجان انگیز بود. امیدوارم شما هم بخوانید و لذت ببرید.

این اثر ظاهرا بخشی از سه گانه ای است که مزینانی در دست نگارش دارد. کتاب اول مثل همین کتاب اسمی جالب توجه دارد: «شاه بی شین». البته تا جایی که من می دانم داستانها و کتابها از نظر ااتفاقات داستانی ارتباطی به هم ندارند و نیازی نیست برای خواندن این کتاب حتما قبلی را خوانده باشید.

خوشبختانه آقای مزینانی جزء آن دسته از نویسندگانی هستند که با فیس بوک دشمنی ندارند و در دسترس هستند.  در پایان بد نیست این درخواست را هم از دوستانی که  «شم ادبی» دارند و داستان خوب را از بد میتوانند تشخیص بدهند اگر نویسنده ای و داستانی می شناسید که در گوشه و کنار هست و دارد خاک می خورد معرفی کنید…

برای اینکه از حالت جدی و ادبی بودن خودتان و خودم فاصله بگیریم  تاکید کنم  که واقعا هیجان یافتن یک نویسنده خوب ایرانی کمتر از هیجان کشف قاره آمریکا توسط کریستف کلمب نیست!

روزنوشتهای شراگیم زند

More from شراگیم زند
ماجرای محسن گربه و دو حرف «کاف» دار مرموز
کلاس اول یا دوم راهنمایی بودم و تازه پشت لبم سبز شده...
Read More