مردم افغان ساکن ایران و کرامت انسانی

هیچ کدام از کودکان افغان که در ایران به دنیا آمدند حتا برای یک بار هم صدای گلوله را نشنیدند، ویرانی حاصل از انفجار را ندیده اند و شاید هرگز گرسنگی و قحطی نکشیده اند. به کوه ها فرار نکرده اند.

با وجود همه ی این ها آنها یکی پس از دیگری همچون مورهایی که به دنبال هم قطار می شوند، مشغول ترک ایران هستند .چرا؟ جوابها مختلف است .

آنجایی را دوست ندارم که نتوانم یک موتور سیکلت قراضه را با خیال راحت سوار شوم.

دوست ندارم جایی باشم که بعد از سالها درس خواندن و مدرک گرفتن در هیچ سازمان و موسسه ای راهم ندهند.

این مدرک شناسایی من به چه درد می خورد وقتی نتوانم سیمکارت را بنام خودم بزنم.

چهارصد میلیون تومان مغازه خریده ام نمی توانم به نام بزنم، مجبورم به نام دوست ایرانی ام بزنم، او دوست من است و اعتماد کامل به او دارم، اما ادم است و ادم ها وسوسه می شوند .

مجوز نمی دهند، نمی توانم هیچ کسب و کاری راه بیندازم.

بچه هایم هیچ آینده ای ندارند .

اداره کار امان مان را بریده، غیر از کارهایی که در آیین نامه آمده هیچ کار دیگری را اجازه نمی دهند. من دوست دارم شرکتم را تاسیس کنم و مدیر آن باشم.

می خواهم سفر کنم هر جا و هر وقت دوست داشتم بر گردم خانه نه اینکه اداره مهاجرت یک کاغذ دستم بدهد و امر کند در این مسیر به سفر برو و حتما ده روز دیگر برگرد وگرنه کارتت را باطل می کنیم .

حق نداری وارد این شهر و ان محل شوی .

اری، چیزی که بار دیگر مردم افغان ساکن ایران را از این سرزمین نیز  فراری می دهد جنگ و نبرد نیست بلکه نابرابری و یافتن کرامت انسانی است.

More from علی بودا
روستای مستضعفین
این چهارمین مطلبی است که از علی بودا نویسنده افغان ساکن ایران...
Read More