تئوری پذیرش نیروهای غیبی

human-scale_opt
(Copyright Rita Farkas)

ما انسان ها به گونه ای آشکار و همگانی تمایل داریم که تعریفی معنوی از جهان و زندگی پیرامون داشته باشیم. اتفاقی که همیشه در طول تاریخ تمدن همراه ما بوده است. برای مثال در تمامی فرهنگ های بشری این اعتقاد وجود داشت که باعث و بانی مریضی و حوادث ناگوار می تواند نیروهای غیرقابل روئیت و شیطان صفت باشند.

پاسخ های زیادی نیز در طی هزاران سال برای این رفتار عقلی بشر فراهم شده است چه از طرف آنها که این احساسات و اعتقادات را باور دارند و چه آنهایی که سعی می کنند خرافاتی بودنش را اثبات کنند. نمی خواهیم وارد این دعوای همیشگی شویم و لیستی از دلایل برای اثبات یا رد این رفتار عمومی بشری ارائه دهیم ولی اجازه دهید از دید علم روانشناسی تکاملی، که همه فکر و ذکرش، نشان دادن شیوه های تطبیق بشر با طبیعت در طول تاریخ می باشد نگاهی به تئوری « پذیرش نیروهای غیبی یا Hyperactive Agency Detection Device» بیافکنیم.

روانشناسی تکاملی تلاشی ندارد که این میل غریزی برای توجیه اتفاقات و حوادث زندگی را که تقریبا همگی ما نیز در زندگی خود تجربه می کنیم رد کند یا با استفاده از ظرفیت های علم به انکار آن بپردازد. این شیوه روانشناسانه از قضا سعی می کند به دنبال نشانه های مفید در اعمالی که از مغز بشر سر می زند باشد.

به همین خاطر، اعتقاد به نیروهای غیبی که در تار و پود وجود انسان حک شده است نیز از فرمان ها و وسایل مفیدی بوده اند که در زمان های خیلی قدیم باعث نجات جان بشر و ادامه حیات نوع بشر گشته اند.

تئوری «پذیرش نیروهای غیبی» در اکثر کتابها و مقالات با این مثال ساده شروع می شود که بشر اولیه که درون بیشه ها به دنیال غذا یا در حال استراحت بود با شنیدن صدای نامفهومی که در اطرافش می شنید دو راه بیشتر نداشت. یا باید بی اعتنا می شد و آن را به حساب وزش باد و به هم خوردن اجسام طبیعی می گذاشت یا حدس می زد که پلنگی در کمین او است و دارد به او نزدیک می شود و پا به فرار می گذاشت.

بشر در طول دوره های بسیار طولانی صدها هزار ساله، در این شیر و خط حدس دوگانه، عملا به این نتیجه رسید که احتیاط و تکیه به توهم و تخیل او را از مهلکه خورده شدن می رهاند در مجموع کاربرد بهتری دارد.

از همان زمان، بشر به توسعه یک نوع باور در ضمیر خود میدان داد تا حتما و راحت تر، احتمالِ اتفاقات بد را به تصمیم اصلی اش تبدیل کند و از محیط مشکوک فرار کند. بعدها به لیست شک های که باید از آنها می ترسید افزود. ترس از شب، مناطق غریب، افراد غریب، حیوانات قدرتمندتر، بلایای طبیعی ده شدند.و انواع بیماری هایی ناشناخته به لیست نیروهای غیبی و بد افزود.

درست در همین مسیر تحول متوجه تکرار اتفاقات و یافتن دلیل برای آنها را نیز به لیست نیروهای شیطانی افزود. اما چون از راه حل احتیاط و ترس از نیروهای غیبی بد مدام بهره می برد به خودش و مغزش میدان داد تا نیروهای غیبی خوب و نیک را نیز بیفزاید. تکیه و ایمان به نیروهای غیبی خوب و قربانی کردن و پرستشو اعتقاد به نیروهای غیبی خوب را نیز در فرهنگ خود گسترش داد.

می گویند بخشی از شکل گیری مذهب اولیه بشر که جانبخشی و روح بخشی به همه موجودات از خورشید تا حیواناتی که منبع تغذیه اش بود را در بر می گرفت ادامه همان ایده اصلی و اولیه Hyperactive Agency Detection می باشد.

البته دعواهای نظری به همین راحتی با این تئوری به پایان نمی رسد. بعضی ها تلاش می کنند با شناخت بیشتر « پذیرش نیروهای غیبی»، آن را مهار کنند و به نتایجی نظیر زدودن افکار خرافی و حتی انکار مذهب و خدا نائل شوند. بسیاری دیگر نیز معتقدند ما وارثان این قابلیت های قدیمی انسانی، باید شکرگزارشان باشیم و بدانیم که ربط شان به هویت و وجود انسانی عمیق تر از پذیرفتن مذهب یا نفی آن است.

بر اساس اعتقاد آنها، ما انسان های معاصر، طوری شکل گرفته ایم که شاید از بلایای طبیعی، امراض و حیوانات نترسیم و احتیاجی به « پذیرش نیروهای غیبی» نداشته باشیم ولی همان سیم کشی اولیه توام با توهم و تخیل بود که ما را تبدیل به انسان قدرتمند و معنوی کرده است. ما همچنان می توانیم از نیروهای معنوی و ناشناخته برای تخیل و بلندپروازی، امید و بهزیستی و ایده ال های بهتراستفاده کنیم. ما شاید از سنت ها و خرافات فاصله بگیریم ولی در نهایت می خواهیم همه قدرتی را داشته باشیم که در نیروهای غیبی خود تجسم کردیم. جون ما همیشه ما می خواستیم جاودانه و خدا شویم.

از منابع زیر برای نوشتن مقاله استفاده شده است

More from ونداد زمانی
فروید و تئوری تمنای مرگ
فرهنگ غربی در قرن ۱۹ میلادی توانست برای اولین بار امیال و...
Read More