یک افسوس بزرگ در باره مهری و محمود

couple

 بله عزیزانم، مهری و محمود، یک زوجِ …اگه بخوام ساده بگم ایده آل هستند. بله یک زوج ایده آل هنوز هم وجود داره. چه زیباست! نه؟ سرگرمی ها وعلاقمندی هاشون تقریبا شبیه هستند. هر دو مسافرت کردن رو دوست دارند، هر دو عاشق طبیعت هستند.

هر دو خیلی دوست دارند که بیرون برند. سینما، تئاتر، رستوران. مردِ عاشق غذاهای سنتی است، همینطور زن. هر دوشون عاشق مینیاتور و خطاطی هستند. در ضمن از نقاشی ها و کارهای نقاش های شهرشون مدام دیدن می کنند.

مردِ فیلم های جنایی رو دوست داره اما زنِ خوشش نمیاد. اون فیلم های جدی دوست داره. چی میشه؟  با هم کنار می آن. سلیقه های همدیگه رو یه جورایی قاطی می کنند و حالا فیلم های می بینند که هم جذاب هستند و هم یک حرف جدی باری گفتن دارند. به نظر می آد تفاوتها نه تنها مسئله ساز نیستند بلکه سبب می شوند که آنها موضوعی برای یک گفتگو و مباحثه یِ دلچسب و جذاب داشته باشند.

در حوزه شغلی هم همینطورند. مردِ معلم دبیرستان هست و همیشه کلی حکایت های جالبی درباره مدرسه داره که تعریف کنه. زنِ روزنامه نگارِ است و کلی شخصیت های مهم و جالبِ سیاسی، ورزشی و فرهنگی رو ملاقات می کنه. بعضی از این تفاوتها چه بسا سبب می شه ،این دو نفر مکمل هم باشند. مردِ زودتر بر میگرده خونه و با علاقه غذا می پزه. زنِ دیرتر میاد و با علاقه ظرفها رو می شوره. اما از اتوکردن بدش میاد و در حالیکه اتو کردن برای مردِ مثل یک تفریح واقعی می مونه .خیال انگیزهِ، نه؟

خیلی ساده. توانایی هاشون هم مکملِ همدیگه هست.  زنِ کامپیوتر رو خوب می شناسه اما مردِ هنوز کاملا توی این زمینه مبتدی است. اما در عوض کمدها رو خوب مرتب می کنه، دوچرخه ها رو تعمیر میکنه. در حالی که زنِ ازاین نظر یک دست و پا چلفتی کامل هست.

واقعا این دو مثال ین و یانگ هستند. اونها حتی همزمان هم فکر میکنند. کاملا مثل تله پاتی می مونه. زنِ بعضی وقتها که تو ماشین می شینه با خودش فکر میکنه:« مطمئنا الان یک جایی منتظر من هست» و دقیقا در همان زمان مردِ نشسته روی کاناپه تو اتاق نشیمن و از خودش می پرسه: «بالاخره کی میاد؟»

معلومه که تفاوت های هم وجود داره که سبب نمیشه مکمل هم باشند. اما اونم مسئله ای نیست. هر کسی آزادی های خودش رو داره و این خیلی خوبه… مردِ دوشنبه ها با همکاراش والیبال بازی می کنه، زنِ می ره کلاس یوگا. زن چهارشنبه ها اغلب با دوستهاش قرار داره، مردِ می مونه خونه و مطالعه می کنه یا تلویزیون می بینه.

در مراکز خرید زنِ فوراً میره سراغ چیزهایی که تازه مد شده و مردِ میره یه جا پیدا کنه بشینه با اینستاگرامش مشغول بشه.  بعضی آخر هفته ها، زنِ به دیدار مادرش میره و مردِ هم به دیدار والدین خودش می ره. اما اغلب این دو نفر به طرف کوه ها رانندگی می کنند. تابستونها میرند گردش. به به عجب هارمونی کاملی؟ راست نمی گم؟ کاملا ایده آل.

و البته هنوز چیزهای مشترک دیگه ای هم وجود داره….چی؟ بازهم بیشتر؟ بله، اونها هردوشون توی شیراز زندگی میکنند و هردوشون مجرد هستند… ولی … ولی حیف که همدیگه رو نمی شناسند. افسوس.

برگردان و تطبیق ایرانی از یک متن المانی به نام:

جفت ایده آل  Leonhard Thoma